کد خبر: 4734 ۱۱:۰۶ - ۱۳۹۶/۰۳/۲۲

یادداشت

"فریدونی در سوگ فریدون"

امروزه بر هر ایرانی فرهیخته بایسته است که بار دیگر نگاهی ژرف بینانه به اسناد هویت و اسطوره های ایرانی انداخته، از شاهنامه یاد بگیرند که قلب ایران زمین با عشق هر ایرانی به ایرانی می تپد و روح شاهنامه از هر گونه گستاخی به فرهنگ ایران و ایرانی بیزار است.

"فریدونی در سوگ فریدون"

به گزارش ابصارخبر، ثوراله نوروزی داودخانی استاد دانشگاه های اردبیل در تازه ترین یادداشت خود به موضوع ترور های اخیر در تهران پرداخت و نوشت: ای کاش فریدون زمان ما، آن وقت که جلیقه انتحاری به خود می پوشید، می خواست ایران زمین را به سوگ نشاند، می دانست که قلب فریدون شاهنامه ایرانی فرخ تبار ، دچار لرزش و آشفتگی شده و دل نگران او و قلب پاک فرزندان ایران زمین است.

ای کاش فریدون زمان ما، به حرمت نام فریدون که بردوشش کوله باری از فرهنگ فرهمند ایران زمین را حمل می کرد، مادر خود و مادران ایرانی را در سوگ نمی نشاند و خواب را بر ایرانیان نمی کشت و می دانست که فردوسی با وصف بی مانندش از نام او، مسئولیت او را در برابر ایران زمین بسیار سنگین کرده است:
فریدون فرخ فرشته نبود  
زمشک و زعنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت این نیکویی 
تو داد و دهش کن، فریدون تویی

آری برادر؛ فریدون زمان ما، نمی دانست ،
 آری او نمی دانست.
 او نمی دانست که در میدان اندیشه باخته است و نمی دانست که او گرفتار گران جانانی ضحاک گون شده است که مغز و اندیشه ناب ایرانیش را غذای ماران داعشی صهیونیست کرده و پنهانی به نیرنگ و افسون بر دیار آرزوهای ایرانی او شبیخون زده اند.
آری برادر؛ ای کاش فریدون زمان ما می دانست که فریدون اسطوره ای شاهنامه اش، چنان مهربان بود که حتی دستش به خون اهریمنی چون ضحاک نیز آلوده نگشت وفقط او را در دماوند کوه ایران زمین به بند کشید.
ای کاش پدر و مربی ایرانی فریدون زمان ما نیز، چون "ارمایل و گرمایل"شاهنامه،آن مردان نیک اندیش اسطوره ایرانی ، با تدبیر و اندیشه نمی گذاشتند فریدون زمانه ما، پا به آشپزخانه ضحاکان زمان گذاشته و مغزش خوراک ماران زمانه اش گردد.
آری برادر؛ امروز زمان آن رسیده که بار دیگر اسطوره های ایرانی را واکاویده و به  فرزندان فریدون گون ایران زمین یاد آور شویم که در سند ملی ما ایرانیان ، اگر جنگی ثبت شده اغلب دفاع ایرانی در برابر هجمه بی امان انیرانی بوده و هر جا که ایرانی به روی ایرانی شمشیر کشیده، بی گمان در سوگ سهرابها و اسفندیارهای خود به سوگ نشسته و چون قهرمانان تراژدی فاجعه را به آغوش کشیده است. 
  امروزه بر هر ایرانی فرهیخته بایسته است که بار دیگر نگاهی ژرف بینانه به اسناد هویت و اسطوره های ایرانی انداخته ، از شاهنامه یاد بگیرند که قلب ایران زمین با عشق هر ایرانی به ایرانی می تپد و روح شاهنامه از هر گونه گستاخی به فرهنگ ایران و ایرانی بیزار است.
و شایسته هر ایرانی است که از روی فرهنگ شکوهمند عرفان ایران اسلامی غبار روبی کرده،  نشان دهد که ایرانیان از عارفان اندیشمندشان یاد گرفته اند که همواره انسانیت و  کرامت انسانی را در مواجهه با همنوعان خود در اولویت قرار داده، جوانمردانه از خطاها و لغزشهایشان عبور می کنند و در حل اختلافات فکری و سلیقه ای همواره از مشترکات شروع می کنند تا اختلافات. قلبشان با مشترکات جان می گیرد و ذهنشان زنده  به اشتراکات فکری و اندیشه ای است.
امید است، زمان را به عقب نینداخته، هر ایرانی که دستی به آتش عشق ایرانی و فرهنگ ایرانی دارد، نگذارد تا بار دیگر در سرزمین فرهمند ایران، فریدونی در سوگ فریدون نشسته ، رستمی دریغا گوی سهراب ایرانی باشد و مولاناوار از تر کیب " آتش به اختیار" ، آتش را به عشق تفسیر کرده، در برابر چنگیزان زمان ، عشق و مودت و دوستی را به فرزندان ایران زمین هدیه کنند و نگذارند هویت ایرانی و  اسلامی فریدونان زمانه ما، زیر پای چکمه های فرهنگ دژخیمان زمان به نابودی کشیده شده، خواب را بر مادران فریدونان ایرانی آشفته کنند.
 پس دوستان بیایید فریدونان زمان را به خاطر مادران مهربان ایرانی دریابیم.

انتهای پیام/