به گزارش ابصارنیوز، پرویز پرزور تحلیلگر مسائل اجتماعی و دانشجوی دانشگاه محقق در یادداشت خود نوشت:چند سال پیش بود که مستکبرین عالم احساس کردند، اکنون سوریه ظاهراً مکان مناسبی برای تغییر معادلات دنیاست و خیلی زود آن نقطه از جهان اسلام به محل تجمع گروههای مختلفی از افراطیون تکفیری تبدیل شده و سرانجام «داعش» به نمایندگی از استکبار (بخوانید آمریکا!) وارد میدان شده و جنگی بزرگ و آخرالزمانی بر سر آرمانهای بزرگ بشری در آنجا آغاز کردند.
این مرقومه را زمانی نگارش می کنم که روزگارِ موشک است و هم روزگارِ مذاکره!.... همین یک سطر برای اینجایش بس است! تفسیر و تأویلش با شما...!
چند سال پیش بود که مستکبرین عالم احساس کردند، اکنون سوریه ظاهراً مکان مناسبی برای تغییر معادلات دنیاست و خیلی زود آن نقطه از جهان اسلام به محل تجمع گروههای مختلفی از افراطیون تکفیری تبدیل شده و سرانجام «داعش» به نمایندگی از استکبار (بخوانید آمریکا!) وارد میدان شده و جنگی بزرگ و آخرالزمانی بر سر آرمانهای بزرگ بشری در آنجا آغاز کردند. اما سوریه فقط گام اول و پوششی برای اهداف بزرگ تر مستکبرین عالم و ابزارهای خودساخته ی آنان در قالب گروه های تکفیری بود و هست، که همانا هدف غایی، حذف جبهه مقاومت اسلامی از مختصات دنیا و نهایتاً تقابل با مرکزیت توحیدی-انقلابی جهان یعنی کشور امام زمان(عج)«ایران» است. تقابل های امروزی برای کشورگشایی نیست، تقابل شعار توحید با حزب الشیطان است و بس...
و اما...مدافعان این شعار توحید، مکان نمی شناسند! کما اینکه شهید بزرگور سید مرتضی آوینی برای امروز می گوید:«کربلا را تومپندار که شهری است در میان شهرها و نامیست در میان نامها، نه؛ کربلا حرم حق است». حرم حق اکنون جبهه های مقاومت اسلامیست، آنجاست که صدای هَل مِن ناصر یَنصُرنی اهل بیت(ع) را، مظلومیت حرم حضرت زینب(س) را عده ای شنیدند و رفتند و خواهند رفت!
اکنون حرم حق از شلمچه و هویزه ها به سمت تپه های تاریک نُبل و الزهرا و... سفر کرده که ارذل ترین انسان ها از حزب الشیطان عزم مبارزه با حزب ا... کرده اند، می خواهند پازل استکبار برای جمهوری اسلامی را تکمیل کرده و برسند به بازگشایی عقده ی اصلی خود با ندا دهندگان شعار توحید در عالم، عقده گشایی با فرزندان علی(ع) و نهایتِ نهایتش براندازی پدیده ای بی نظیر، بیدارگر امت های مستضعف عالم، غیر قابل سازش و تسلیم به نام «انقلاب اسلامی»...
اکنون همسنگران نسل سومی و گاهاً همرزمان شهیدان باکری، همت، زین الدین و باقری ها... این بار با اطاعت از ولی، به جای اروند کنار در روستاها و شهرهای ناآشنایی به دفاع از شعار توحید، به دفاع از اسلام، به دفاع از حرم حق الهی و اهل بیت(ع) مشغولند...! اینها دیگر از یا لیتنا کنّا معکم نمی گویند..! می گویند: جنگیدن برای آزادسازی نبل و الزهرا مثل جنگیدن در رکاب امام حسین(ع) در روز عاشوراست...(این بخشی از وصیتنامه یکی از شهدای مدافع حرم «شهید مصطفی جعفری» بود...)
اما چه پنهان که عده ای از زبان دشمن می گیرند و تکرار می کنند که: «ما را چه در سوریه؟! چرا که متوجه نیستند دفاع در سوریه، «یعنی خروج درگیری از ایران...». گویا تأملی نمی کنند به اینکه «دفاع در تهران بهتر است یا در دمشق؟!» مگر عده ای که مغرض اند و از اصحاب جاهل تئورسین های شعار بچگانه ی «نه عزه، نه لبنان، جانم فدای ایران».
چه پنهان که عده ای از روح مطهر سرداران شهیدی همچون حاج حسین همدانی ها، کجباف ها و... شرم نمی کنند و می گویند چقدر به آنها داده اند تا مدافع حرم شوند؟! می گویم: زیاد داده اند... آنقدر که هنوز از همین رفقای شهدای حرم، بچه های چند ماهه یا چند ساله شان که تازه تازه واژه ی «بابا» را تمرین و تکرار می کردند، دیگر عادت می کنند که فقط با عکس نورانی «بابا» تبسم کنند نه با...! آنقدری داده اند که همسران مدافعان حرم برای نیامدن عزیزان خود، دل نوشته هایی با اشک می نویسند و برای نیامدن پیکر به غارت رفته ی همسران خود، می گویند: «ما پیکر عزیزمان را در راه خدا دادهایم و آنچه را در این راه دادیم، پس نمیگیریم...»(همسر شهید هادی کجباف می گفت...).
برادرم و خواهرم... امروز حق هر ایرانی است که نگذارد بار دیگر صدای مظلومیت اهل بیت(ع) بلند شود. حق هر ایرانی است که برای پاسداری از انقلاب و آرمان هایش، یا «مدافع حرم» شود... یا «مدافعِ مدافعان حرم»...و با جان دل بگوید: کلنّا عباسک یا زینب...
پی نوشت: تقدیم به حاج حسین همدانی(ره) و به مدافعان حرمی از شهر دارالارشاد، که با همرزمان خود نیامدند اما «ماندند»...
پی نوشت دوم: به بهانه ی اجتماع مدافعان حرم و رزمندگان جبهه مقاومت اردبیل
یادداشت نویس: پرویز پرزور- تحلیل گر مسائل اجتماعی و دانشجوی دانشگاه محقق اردبیلی
انتهای پیام/