به گزارش ابصارخبر محمد زینالی اُناری کارشناس ارشد جامعه شناسی در تاملی به حادثه پلاسکو و مسئله شهر سازی در ایران نوشت؛ روایت های آخرالزمانی بسیاری از سوی قدما ذکر شده است. نه چنان که بتوان به قیامت و توصیفات آن اشاره شود، اما اینک یک آخر الزمان دیگر که می تواند صورت بگیرد، قابل تصور است.
این روایت، سرنوشت شهرسازی مخاطره جویانه ای است که در ایران تجربه شده است. "بحران" در شهرسازی، از موضوعات اساسی است که به عنوان یک مخاطره زیست محیطی و انسانی اساسی در حال تجربه آن هستیم. تهران در حال فروپاشیدن است، از چند سال پیش که این شهر در آستانه تورم یا تراکم قرار گرفته و با طرز تفکر مهندسی کشور در دست ساخت و ساز گرایان قرار گرفت، این پروژه شروع شده است.
تخریب ساختمان پلاسکو، توجه ما را بر می انگیرد که به تهران به عنوان شهری در حال مخاطره نگاه کرد. مدیریت بحران، باید معطوف به مدیریت پیش از بحران بوده و صرفا در روزهای حوادث خبرساز نشود.
تهران در حال مخاطره انسانی و طبیعی است و به زودی امکان دارد، حجم اتفاق در آن به کثرت افزایش یابد. در این حال، می توان یک نوع فاجعه انسانی همچون بمباران های هیروشیما و ناکازاکی تصور کرد که تهران را دست خوش حادثه می کند.
تهران به سوی قیامت درحال حرکت است و به زعم این که حادثه پلاسکو یک اتفاق بزرگ بود، اما ابعاد فاجعه انسانی تهران همچون وضع طبیعی شهر بیش از این است.
هم اکنون تهران، صورتی از آخرالزمانی است که به شکل بدون کنترل در آمده و امکان تسلط آدمی بر این محصول دست خود به مراتب کمتر از قدرت او است. تهران، علیه زندگی و امنیت نسلی انسان خروش کرده و شاید بتوان گفت آدمی با دست خود در تهران خود را به محاق برده است.
تهران، نه آرمانشهر که آخرالزمان و پایان تاریخ را تجربه می کند و این واقعیت شهرسازی مخاطره جویانه ایرانی است. این بیم وجود دارد که بسیاری از شهرهای دیگر ایران نیز از دسترس چنین شیوه ای از شهرسازی در امان نماند.
ساخت و ساز بی رویه و تمرکز ثروت در مراکز شهر یکی از زمینه های خلق این وجه رو به موت شهر است.
ساخت و سازی که سیاه چاله ای از فقر در حاشیه شهر دارد و قیامتی در مرکز شهر. در کنار بیغوله ها و خانه های نمور مناطق فقیر نشین، خیابان های شلوغ، کوچه های تنگ و تاری که سرشار از مراکز تجاری است درون شهرهای ایرانی را پر می کند.
به زعم شعارهای کر کننده ای که از ضدیت با سرمایه داری در این شهرها به گوش می رسد، الگوی اقتصاد جهانی از مرکز و حاشیه در بافت انسانی شهرهای ایران در حال تجربه شدن است.
هر دوی این مکان ها، خطرناک و آخرالزمانی هستند و بیم آن دارد هر زمان حادثه ای در حاشیه شهر رخ دهد و مرکز شهر نیز از امکان حادثه بیرون نیست.
کوچه هایی که قابلیت جابجایی خودروهای آتش نشانی را ندارند و ساختمان هایی که مستعد مخاطره هستند. از سویی باید مسئله استانداردهای مسکن و کارفرمایانی که به صورت پوپولیستی وارد ساختمان سازی شده اند نیز مورد توجه قرار گیرد.
اگرچه ماجرای پلاسکو بسیار متفاووت تر است، اما باید گفت خانه ساختن در ایران تخصص نیست و هر خانه ای یک قدم به سوی زندگی آخرالزمانی است.
مرگ حق است ولی انسانیت آدمیزاد می طلبد که او تلاشش را برای حفظ خود و ارتقای زندگی اش انجام دهد. اما الگوی شهرنشینی ما، ساختن فضاهایی مخاطره جویانه در ساختارهای شهری است تا هر کسی بداند که در دریایی از مخاطره زندگی می کند.
رهایی از این وضعیت، رهایی از آخرالزمان و رهایی از بیمی است که به صورت زمزمه ای روزمره درآمده است. تهران و اکثر شهرهای ایران، نیازمند منطقی در اقتصاد سیاسی شهری است که به شهر به دید کنسرو نگاه نکند و تلاش کند تا با بازاندیشی در منطق و عاملیت خود ،فضای شهری را به فضای انسانی تبدیل کند.
یادداشت نویس: محمد زینالی اناری
انتهای پیام/