به گزارش ابصارخبر، 16 فروردین مقارن با 8 رجب یادآور سالروز رحلت دو تن از مفاخر اردبیل در دوران مشروطه یعنی باباخان قهرمان بزرگ اردبیلی(16 فروردین) در نهضت مشروطیت و آقاميرزا عبداله مجتهد پدر زن باباخان و از مشروطه خواهان به نام اردبیلی(8 رجب) است.
اردبیل در مشروطیت ایران سهم بزرگی داشت. با پیشبرد مشروطه خواهی، اوّلین انجمن ولایتی اردبیل در سال ۱۳۲۶ هجری قمری، تشکیل گردید ولی با پیش آمدن استبداد صغیر، این قبیل مجامع عموماً بسته شد و جزء فعالیّتهای زیرزمینی گردید وقتی محمد علی شاه از سلطنت خلع شد، جمعی از سران استبداد مانند خادم باشی، مبشّر، مؤتمن، مشیرالتجّار هم که برای تشکیل انجمن شهری به نارین قلعه دعوت شده بودند، در یکی از اتاقهای آن جا تیرباران شدند.
ولی دولت روسیه که با خلع محمد علی شاه مخالف بود، رحیم خان رئیس طایفه جلبیانلو را در قراچه داغ با پول و سلاح مجهز کرد و او رؤسای سی و دو طایفه شاهسونان را که در منطقه وسیع ولایت اردبیل زندگی میکردند، با خود هم داستان کرده، اردبیل را محاصره کرد و شهر پس از بیست روز مقاومت در ۲۲ شوال ۱۳۲۷ ه. ق، سقوط کرد و بی رحمانه غارت شد.
پس از این واقعه، دولت روسیّه به بهانه حفظ جان و مال اتباع خود، از طریق بندر آستارا در اردبیل نیرو پیاده کرد و در اندک زمانی این شهر را اشغال نمود.
دولت مرکزی بیرم خان را برای تنبیه عشایر به اردبیل فرستاد، او اگرچه آنان را شکست داد و تنی چند از رؤسای آنها را به اسارت درآورد، ولی به سبب حضور سپاهیان تزاری در اردبیل، تنبیه کامل غارتگران میسّر نشد.
باباخان در کنار آقاميرزا عبداله مجتهد تاثیر گذارترین چهره های اردبیلی در آن دوران بودند.
آنچه که در تاریخ نقل شده حکایت از آن دارد که پدر باباخان مشهدی حبیب از جمله بازرگانان اردبیل بود که اکنون به خانواده محمدی معروفند.
باباخان در دوران جوانی، مغازهای در راسته بازار اردبیل دایر کرده و از راه فروش توتون فروشی به جرار معاش می پردازد.
جوان سر به زیر و مهربانی که خلق و خوی جوانمردی داشت مهربانی با مردن را سرلوحه امور خود قرارداده بود و حکایت های برجای مانده از وی در تاریخ نیز مؤید آن است.
سختترین لحظه زندگی آن زمانی بود که کسی به او ناسزا بگوید. وی به شدت بر آشفته و از مغازه پایین آمده و در یک چشم به هم زدن جواب های دندان شکنی میداد.
نقل است که در یکی از این دعواها قمه یکی از اراذل را از کمر او درآورده و بر وی نواخت. دستگاه حکومتی به جنب و جوش افتاد تا او را دستگیر کند ولی وی از شهر خارج شده به قفقاز مهاجرت می کند.
وقتی نهضت مشروطیت فعالیت خود را بصورت رسمی آغاز کرد،باباخان در صف مجاهدان درآمد.
قدبلند، هوش و تشخیص به موقع، شجاعت و بی باکی و بویژه چابکی در تک تیر اندازی که وی را از دیگران متمایز ساخته بود و عامل اصلی جذب باباخان توسط کمیته مجازات در تهران همین مهارت وی در تک تیراندازی بود.
هم در زمان حیات و هم امروز که سالها از قتل او میگذرد بابا خان از احترام قلبی همشهریان اردبیلی و آزادیخواهان ایران برخوردار بود و همواره نامش به نیکی یاد میشود.
کسروی در کتاب تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان متاسف است که او را «دیرتر» شناخته است.
کسروی در واقعه جنگ تبریزیان و روسها درسال ۱۳۳۰ قمری مینویسد: هرکس میخواست غیرت و مردانگی آن اردبیلی را تماشا کند میبایست این روز به تبریز آید. دیگر در پیرامون ارگ که روسها کوچهها را گرفته بودند و مجاهدان گام به گام جنگ کنان آنان را پس میراندند و پیاپی از دو سو کشته میشدند. در این میان باباخان اردبیلی با دسته خود رسیده و جنگ با آنان را برگردن گرفته در اندک زمانی شکست تبریزیان را جبران می کند.
باباخان که در وقایع در تبریز و گیلان دلاوریها کرده بود در شعبان ۱۳۳۹ از طرف دولت وقت به حکومت ابهر, زنجان منصوب شده و دفع فتنه امیر افشار به او واگذار می شود.
علت مخالفت باباخان با افشارهای زنجان بدان علت بود که همین طایفه بودند که گندم منطقه را احتکار و به انگلیسی ها فروختند و موجب قحطی در منطقه شدند.
باباخان با ذکاوت فراوان امیرافشار را دستگیر ساخته و گزارش این ماموریت بزرگ را نیز به مرکز می دهد.
وی پس از رشادتهای فراوان و تاثیرگذاری بی چون و چرا در پیروزی نهضت مشروطه بعد از ظهر روز هفتم شعبان ۱۳۴۰ قمری مطابق با 16 فروردین ۱۳۰۱هجری شمسی با نیرنگ و دسیسه امیرالسلطنه و امیر فیروز فولادلو در نارین قلعه اردبیل دستگیر و زندانی می شود.
خبر دستگیری او در اردبیل میپیچد و طرفداران او سلاح برداشته و به سمت نارین قلعه پیش میروند تا سردار رشید مشروطیت را رها کنند. امیرالسلطنه چون توان نگهداشتن بابا خان را در قلعه نداشت او را تحویل امیر فیروز فولادلو داده و او نیز باباخان را به پیره سحران برده در آنجا به قتل می رساند.
قبر این مجاهد مشروطه خواه که در روستای نوشهر بود ، در دهه ۸۰ عده ای از نیکنامان شهر با کسب اجازه قانونی و شرعی نبش قبر کرده و او را به شهر اردبیل انتقال می دهند تا به همت بزرگان شهر از جمله مرحوم لطیف نباتی و معماری در قطعه مفاخر بهشت زهرای اردبیل به خاک سپرده شود.
میرزا عبدالله مجتهد، مشروطه خواه و پدر زن حاج باباخان اردبیلی مجاهد
میرزا عبدالله مجتهد یکی از فرزندان مورد علاقه میرزا محسن مجتهد بود که نام پدر خود را بر او نهاد . وی در اوایل قرن چهاردهم به زنجان رفت و در محضر درس مرحوم آقای حاج شیخ جواد طارمی که از شاگردان آقا سید علی محشی قوانین و حاج سید حسین آقا کوه کمری و فاضل ایروانی و میرزای بزرگ شیرازی چند سال تلمذ کرد و آنگاه عازم عتبات عالیات شد و از محضر درس مرحوم آقای سید محمد کاظم یزدی صاحب عروه و آقا میرزا فتح الله اصفهانی معروف به شیخ الشریعه و آخوند ملاّ محمدکاظم خراسانی صاحب کفایه بهره ها یافت.
آخوند خراسانی می نویسد «مخفی نماند آنکه جناب مستطاب شریعتمدار ملاذ الأنام عماد الاسلام مروج الاحکام آقای میرزا عبدالله آقا اردبیلی دامت برکاته هرکس از تجاری که ساکن اردبیل می باشد از قبل حقیر وکیل و امین فرمودند در اخذ وجوه راجعه به داعی ممضا و نافذ است».
وی از سال 1320 به اردبیل برگشت تا پایان عمر خود در مسجد جنّت سرای بقعه شیخ صفی الدین به اقامه نماز و وعظ بپردازد و مجلس درسش نیز در همان جا تشکیل می شد که طلاب اردبیل از محضرش استفاده می کردند او علاوه بر فقه و اصول چندی نیز تحصیل حکمت نموده بود و از علمای حکمی اردبیل شمرده می شد.
در انقلاب مشروطه نیز مورد توجه آخوند خراسانی بوده و دستورات صادره از نجف بوسیله ایشان به انقلابیون ابلاغ می گردیده است.
میرزا عبدالله مجتهد در روز پنجشنبه هشتم ماه رجب سال 1334 هجری قمری در اردبیل وفات یافت و بنا به روایت از بعضی از افراد خانواده مسموماً درگذشت.
آقاميرزا عبداله مجتهد از همسر اولش دو پسر به اسامي ميرزامحمدعلی و آقاعبدالحسين معروف به آقانجفی و يك دختر به نام جهانبخش بيگم خانم معروف به خانم بزرگ داشتند و در زمان حيات همسر اولش با ربابه خانم دختر ملامهدی ازدواج نموده بودند كه از اين بانو دارای يك دختر به نام زهرا خانم و يك پسر به نام آقاميرزاابراهيم بودهاند زهراخانم که بعد فوت پدر تحت سرپرستی عم نامداربزرگوارخودش مرحوم آقا میرزا علی اکبر مجتهدواقع گردیده بوددر ماه ذی قعده سال 1339/هـ.ق ( 1300 خورشيدی) با حاج باباخان مجاهدسرشناس دوره مشروطیت ازدواج مینمايد كه بعد از هشت ماه در هفتم ماه شعبان 1340 باباخان كشته ميشود.
پی نوشت ها؛
(1) نقباءالبشر جلد 3 صفحه 1210 عنوان 1734 و دائره المعارف تشیّع جلد 2 صفحه 62.
(1) تدوین الاقاویل منوچهر صدوقی صفحه 15.
«اردبیل درگذرگاه تاریخ- تألیف باباصفری-انتشارات دانشگاه ازاد-واحد اردبیل-سال۱۳۷۲»
موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل
انتهای پیام/