پربازدیدترین ها

کد خبر: 1602 ۰۸:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۹

یادداشت

دغدغه ذهنی من و همکلاسی هایم

دانش آموز که بودم، وقتی زنگ انشاء می شد همیشه این دغدغه ذهنی من و همکلاسی هایم بود که وقتی معلم روی تخته سیاه نوشت؛ علم بهتر است یا ثروت؟ من و بچه ها چه متنی را می خواهیم بنویسیم.

دغدغه ذهنی من و همکلاسی هایم

به گزارش ابصارنیوز،من و بچه ها چه متنی را می خواهیم بنویسیم. اگر می نوشتیم ثروت بهتر است! موقع خواندن انشاء معلم ما از بالای عینک خود طوری آدم را نگاه می کرد که  انگار....! و اگر می نوشتیم علم بهتر است تبسمی بر صورت معلم مشاهده می کردیم ولی خبر از درون او نداشتیم چون اون موقع ما بچه بودیم ! و دوران ما دوران خوردن و خوابیدن و درس خواندن و ورزش وتماشای فیلم وبازی و... بود ما کجا و درک از آینده کجا؟! بالاخره هرکدام از بچه ها در دفتر انشاء خود می نوشتند علم بهتر است! ولی گاها دانش آموزی پیدا می شد که با جرات جلوی معلم کلاس می ایستاد و می خواند ؛ ثروت بهتر است زیرا ......! 

البته از آن روز به بعد دیگر او از نظر معلم می افتاد و دیگر جزو بچه تنبل های کلاس محسوب می شد چون گفته بود ثروت بهتر است! ثروت ، ثروتی که آن روزها برای ما بچه ها معنای عمیقی نداشت و ما بخاطر رضایت معلم از افکار و درون مان می نوشتیم علم بهتر است و یا شاید هم آن روزها علم را دوست داشتیم! بالاخره همان دانش آموزانی که آن موقع می نوشتند ثروت بهتر است الان شدند جزو تاجرهای بازاری و یا شاید شدند آقا بابک های .... البته بابک که گفتم ذهنتان جای دیگری نرود منظورم بابک زرد قناری بچه محله مان است ! بله ما شاید بخاطر خوش خلقی معلم و یا شاید از روی بی اطلاعی از امور و آینده آن روزها می نوشتیم علم بهتر است و خیلی هم با خوشحالی جلوی تخته سیاه می رفتیم و می خواندیم علم بهتر است زیرا .... و زیراهای دیگر که آخر سرهم یه نمره ای به تبرک از معلم می گرفتیم و با خوشحالی می رفتیم منزل. بعضی از بچه ها می نوشتند علم بهتر است چون می خواهم درس بخوانم و مهندس کشاورزی یا برق یا اینکه مهندس عمران بشوم و از این راه ثروت خودش می آید دم درب  منزل من و خوشبخت می شوم! البته کمی هم بدوبی راه نمی گفتیم! چون وقتی در جامعه و در همسایه ها و اقوام به مهندسا نگاه می کردیم می دیدیم که با کوچکترین سرمایه مالی درآمد بخور ونمیری دارند پس چرا نگوییم علم بهتر است!؟ بله، بالاخره ما دبیرستان را هم تمام کردیم و وارد دانشگاه شدیم و دیگر خبری از موضوع انشاء ؛ علم بهتر است یا ثروت نشد! چرا؟ چون دیگر ما بزرگ شده بودیم و دیگر تفاوت علم و ثروت را خوب می دانستیم! و از ما بعید بود که بخاطر خشنودی آقا معلم بگوییم حتما علم بهتر است! ما مزیتهای زیادی از علم را رفته رفته در دانشگاه و بعد از دانشگاه با چشم دل می دیدیم! وقتی امروز دفتر انشاء دوران مدرسه را ورق می زنم و وقتی می رسم به این موضوع که علم بهتر است یا ثروت؟! دیگر مکثی طولانی رشته کلام را از من می گیرد و ضمیر خود آگاه من می گوید مرد: اکنون دیگر جای عجله نیست و معلم هم رفته پی زندگی خود یا پی دنیای دیگر، اینجا دیگر کلاس نیست و این دوران آن دوران نیست پس اندکی تامل کن بعد بنویس علم بهتر است یا ثروت! البته دیگر کسی این موضوع انشاء را از من که نمی پرسد پس چرا بنویسم؟ فراموش کنم بهتر است!                                            

چند وقت پیش یکی از آن همکلاسی هایم را که اکنون در بازار جزو تاجرهای نام و نشان داری شده و خانه آنچنانی و ماشین آنچنین و ... دیدم. خیلی بشاش ولی اندکی گلایه مند از روزگار و ... تعجب کردم! گفتم دوست عزیزم تو چرا؟ تو که همیشه در کلاس درس با جرات می نوشتی ثروت بهتر است و الان که موضوع انشاء ات را عملی کردی در زندگی شخصی ات تو چرا؟ جواب خیلی خوبی داد، گفت: نپرس فلانی همه چیز دارم ولی الان که رفتم خواستگاری بمن میگن دختره دکترا داره می خونه تو مدرکت چیه؟!! منم دیگر تاب و تحمل این قرتی بازی ها را نکردم و زدم از منزل بیرون و به پیشنهاد مادرم رفتیم سراغ خانواده های کمی فرهنگی و معمولی، اونجا هم گفتن : دخترم فوق لیسانس میخونه! تو مدرکت چیه؟ و دیگر تحمل نکردم و ... باز به پیشنهاد مادر بیچاره ام که کلی امید و آرزو داشت پسرش با فلان خانواده وصلت کنه، اینبار رفتیم سراغ خانواده خیلی خیلی معمولی پایین شهری که شاید بتوانیم این پروژه را تکمیل کنیم! آنجا هم گفتن آقا! دختر ما لیسانس دارد و تو مدرکت؟ اینجا دیگر حوصله ام سر رفت و... بعد از یه مدتی دوباره رفتم سراغ خانواده اولی و به پدردختره گفتم حاجی! : پسر بزرگت چی کاره است؟ با تکبرو غرور بمن گفت : دکترای ... داره . گفتم جایی مشغوله؟ گفت : فعلا داره روی چند تا مقاله کارمیکنه تا در مجلات خارجی چاپ بشه و ببره برای دانشگاههای غیرانتفاعی تا در مصاحبه اش ترتیب اثر بدن وانشالله اونجا بره حق التدریس کار کنه! عجب ! حق التدریس؟ گفتم خوبه حاج آقا انشالله موفق باشند. منم در کارخانه و شرکت خودم مشغول کارم اگه از اقوام دیپلم بیکار سراغ داشتی به من معرفی کن و خداحافظی کردم. شب که شد دیدم حاج آقا زنگ زدندو کلی تعارف و دلجویی و عرض ادب و... بالاخره پس از یک ربع تعارفات روزانه گفتن پسرم! البته شما هم میتونی بری همین غیرانتفاعی های سرکوچه یه لیسانس بگیری و بد هم نیست اون وقت میشه برات یه کاری کنم و شاید دخترم خانم دکترو راضی به ازدواج با توکردم! راستی پسرم برای شرکتی که گفتی کاردفتری سراغ نداری تا این دکتر ما بیاد البته موقتا اونجا مشغول بکاربشه تا جواب استخدامش در دانشگاهها بیاد و بره دنبال تدریس و... ؟ سریع و سراسیمه گفتم چرا نمیشه حاج آقا! فردا بفرست بیاد. این بفرست بیاد همان و باز شدن پای من به خانواده حاجی همان و گرفتن مدرک لیسانس و فوق لیسانسم از غیرانتفاعی سرکوچه همان و حالا شدم آقا دکتر بازاری در خانواده همسرم! عجب روزگاری شده! چقدر درس خوندن آسان بوده من خبر نداشتم؟ ! گاهی وقتها من حق داشتم فضای کلاس درس مدرسه رابشکنم و رودرروی معلم با یک صدای بلند داد بزنم : ثروت بهتر است معلم، ثروت. حالا می بینم واقعا حق با من بوده! حالا با این ثروتی که دارم میتونم برم دانشگاه های پولی و مقاله و پژوهش و حتی کتاب بنویسم و پول حق الزحمه این موارد را بریزم به حساب دانشجویی که با من قرارداد بسته و بیچاره می خواد هزینه شهریه هاشو بده .                                                        

خیلی دوست دارم برم کلاس درس مدرسه اون پشتها بنشینم و به بچه ها گوش بدم ببینم در کلاس انشاء وقتی به موضوع علم بهتر است یا ثروت رسیدن چه موضوعی می خوانند آیا علم بهتر است یا ثروت؟!

مدتها پیش یکی از دوستان دانشگاهی را دیدم که برای خودش کسی شده وکاروباری دارد. گفتم رفیق پایان نامه را چیکار کردی؟ با تبسم جواب داد پایان نامه؟ هنوز موضوعی انتخاب نکردم! گفتم مرد حسابی دیگه چیزی برای تحویل نمونده چرا موضوع انتخاب نکردی؟ باز با تبسم گفت: ول کن بابا تو هم بیکاری ها! فوقش برم تهران اونجا دانشگاه آشنا دارم و نمونه پایان نامه هست و به انضمام مقاله! بیخیال رفیق برو دنبال یه لقمه نان چیکار داری به موضوع پایان نامه اون خودش حل میشه! گفتم آخه چیه جوری؟ خندید و گفت : داداش با استاده قرار گذاشتیم بریم طبیعت گردی و صفا سیتی، اونجا انشالله از موضوع پایان نامه دفاع می کنم و ...                                                     

حالا به نظر شما علم بهتر است یا ثروت ؟؟؟                 

یادداشت نویس:ایرج فتحی جلفا

دانشجوی کارشناسی ارشد - دانشگاه محقق

انتهای پیام/