نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد

سرویس: سرویس خبری کد خبر: 9126 ۱۹:۳۳ - ۱۴۰۰/۰۵/۱۹

مادر شهید حجت الاسلام محمد رحیم فتحی، به فرزند شهیدش پیوست

مادر شهید والامقام حجت الاسلام محمد رحیم فتحی پس از تحمل سالها رنج دوری به فرزند شهیدش پیوست.

مادر شهید حجت الاسلام محمد رحیم فتحی، به فرزند شهیدش پیوست

به گزارش ابصارخبر، مادر شهید والامقام حجت الاسلام محمد رحیم فتحی پس از تحمل سالها رنج دوری به فرزند شهیدش پیوست.

پیکر مطهر این مادر شهید ظهر امروز پس از اقامه نماز  به امامت آیت الله سید حسن عاملی نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اردبیل و بدرقه جمعی از روحانیون و طلاب بسیجی، سبز پوشان حریم ولایت در آرامستان بهشت فاطمه اردبیل در جوار فرزند شهیدش به خاک سپرده شد.

شهید  حجت الاسلام محمد رحیم فتحی در سال 1343 و در روستای ساقصلو  شهرستان نمین استان اردبیل در خانواده  مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. شهید محمد رحیم فتحی هشت سال داشت که به اردبیل کوچ کردند. دوران تحصیل ایشان همزمان با انقلاب اسلامی شد و فعالیت های انقلابی ایشان بیشتر گردید. با شروع دوران دفاع مقدس عازم مناطق عملیاتی شده و شش بار به جبهه اعزام شد. سر انجام شهید محمد رحیم فتحی در عملیات کربلای 5 به درجه رفیع شهادت نائل آمد .

زندگی نامه روحانی شهید حجت الاسلام محمدرحیم فتحی

در وصف این راست قامتان جاودانه ،تاریخ چه می توان نوشت ؟ چرا که اگر حضرت حق به رسالت "قلم و ما یسطرون" سوگند نمی خوردند، قطعاً قلم جرأت منقش نمودن صفحات تاریخ را از ملکات فاضله و یافته های عرفانی و اشراقی آنها نداشت ، زیرا عشق حقیقی است معنوی و عاشق حاصل امانت الهی که در قالب شهادت تصویر شده است ، و شهید سیگری است مطمئن تا قلب فداکارترین افراد در میان کالبد سختش بتپد ... شهید این انسان وارسته که به قله رسیده اند این است که دیگر وجود ندارد بلکه بر چشمان را سنگها و صخره های وابستی پوشانده است که او را نمی بینیم ، آیا رودی که به دریا می پیوندد دیگر نیست ؟یا اینکه دیگرگل آلود و محدود نیست ؟ بلکه در خروش دریا می خروشد و در ابهت اقیانوش می جوشد .پس این شهید است که زنده ترین است ، شهید زنده ،جاوید است ...

عاشورائیان پرورده ،مکتب عاشورا که عشق حسینی با شیر مادر در اعماق وجودشان نفوذ کرده و حتی با بدر آمدن جان از این وجود این عشق و اشتیاق از وجودشان منها نمی گردد، مقدمات سبقت بر همدیگر را در ایثار جان شیرین برای اسلام شیرین تر از جان مهیا می کردند .

چشم ها جز به افق پیروزی نمی نگریستند ،پاهای استوار به صلابتی کمتر از کوههای سترگد ،برای کام برداشتن راضی نبودند ونمی شدند، سینه ها چشمه خورشید ،صورتها پاره های ماه ونبت ها مشرق حقیقت بودند ،قنداق مسلسلها لحظه شمار خفتن در آغوش دلاوری که با نوازش ما شد، رگباری نه از سرب مذاب بلکه از رعد وبرق به میهمانی سینه ،دشمن بفرستند .شب عملیات کربلای 5 بود ،نزول پرده ، رمز عملیات بر پرده ،گوش رزمندگان منتظر ظفر رخصت حرکت سالکان راه نور به سوی منای عشق را صادر نمود ، به جان سوختگان محبت معبود که جرعه ای از آتش را سر کشیده بودند از سنگر عشق همچون تندری خروشان به سوی دشمن شلیک شدند و... ذبیح مقدم این منای عشق جلودار قافله ،روحانی شهید ثقه الاسلام محمد رحیم فتحی بود که بر بال خوش نشست وچابکوار زبده ، زین غیرت کردید .

موج خون جاری آفاق عشق می برد همراه خود عشاق عشق

و از من خواستند تا بمناسبت سالگرد شهادت این شهید عزیز زندگی نامه ای بنویسم ،ابتدا ،به خلوتی پناه بردم اما هر چه اندیشیدم بهره ای نداشت پس دور افتادم و از همه درباره او پرسیدم ،باز آنچه می شنیدم کافی نبود .

AWT IMAGE

پس باید چه می کردم ؟ چند بار قلم از کاغذ دور کردم وحتی تصمیم گرفتم ننویسم ،اما چنین کاری هم درست نبود شما بگوئید چاره ، کار من چه بود ؟آخر من برای کسی از بس کم زیسته ،گوئی نزیسته چه باید می نوشتم ؟آخر من برای کسی که فقط 22 سال عمر کرده که عمر "بازی " برخی هم نمی شود چه باید می نوشتم ؟ آخر من برای شهیدی که از بس متواضع بود،حتی خانواده اش هم از خدمات او بی خبر هستند چه باید می نوشتم؟ این سئوال و سئوال ها را که از شما کردم از خود شهید هم کردم ، روبروی عکسش زانو زدم و عاجزانه با او سخن گفتم ؟ محمد عزیز ، می دانم که در تابستان 1343 در دهکده ساقصلو از دهات اطراف شهرستان اردبیل در خانواده ای مذهبی به دنیا آمده ای در سال 1351 به اردبیل آمده و از کلاس سوم ابتدائی به درس ادامه داده ای از کودکی به نماز خواندن وکارهای مذهبی علاقه داشته ای ، در سال سوم راهنمائی بود که جرقه انقلاب اسلامی شعله ور گشت و تو در این زمان با تمام وجود در اختیار نهضت اسلامی قرار گرفتی و به مطالعه پرداخته و با مسائل اسلامی بیشتر آشنا شدی ، می دانم که در اکثر راهپیمائی ها و تظاهرات شرکت می کردی ، و با پیروزی انقلاب اسلامی زندگی جدیدی را با روح جدید که اسلام آورده بودند آغاز کردی ،و به مطالعه ،عمیق رو آوردی زیرا که می خواستی اسلام را بعنوان مکتب جامع فراگیری ، می دانم که در سالهای 58و59 در انجمن اسلامی دبیرستان طالقانی و در همان سالها همزمان در انجمن اسلامی جوانان اردبیل و در سالهای 59-60-61 در انجمن اسلامی دبیرستان شهید اندرزگو همگام با دوست دیرینه ی شهیدت ناصر چهره برقی و همزمان در انجمن اسلامی محله امیر المومنین همراه پسر عمه ی شهیدت ،داور تصدیقی فعالیت داشتی ، می دانم که با اولین فرمان امام مبنی بر آموزش نظامی جوانان و تشکیل ارتش 20 میلیونی در اولین دوره آموزش نظامی شرکت نمودی در سال 59 به عضویت گروه شهادت بسیج سپاه اردبیل در آمدی ،و در سال 1360 به صورت افتخاری با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جهاد سازندگی اردبیل همکاری می نمودی ،می دانم جزو شاگردان نمونه در مدرسه بودی و دوران تحصیلی متوسطه را با معدل عالی پشت سر گذاشتی ،و اگر در کنکور شرکت می کردی شانس قبولی بالائی داشتی ،می دانم که در سال 61 پس از اخذ دیپلم ریاضی فیزیک در تاریخ 28/5/61 عازم جبهه حق علیه باطل شدی و در عملیات مسلم بن عقیل از ناحیه دست راست مجروح شدی ،پس از التیام ،از روی عشق در اسفند ماه همان سال وارد مدرسه عالی علوم اسلامی ولی عصر (ع) تبریز شدی ، و در دو جبهه ،جهاد و تعلیم ادامه دادی،و لحظه ای از فکر اسلام غافل نبودی ، می دانم که به تاریخهای 26/3/63-26/12/63-6/6/64- 28/2/65-10/6/65 پنج بار دیگر با عنوانهای رزمی تبلیغی همراه رزمندگان اسلام بودی ،می دانم ... می دانم ... از این گونه اطلاعات بسیار می دانم ،خیلی می دانم های دیگر که شاید خیلی ها نمی دانند وتو هم نمی خواهی بدانند ...اما به من بگو که چرا این همه بی سروصدا زیستی ؟

مثل روحی می آمدی ، و می رفتی و هر گاه که بودی گوئی که نبودی و خدا می داند حالا که نیستی چقدر "هستی "

محمد جان، با این جمع سخن بگو! با من سخن بگو! تو چقدر مهربان بودی که من از هر کس درباره تو می پرسم تنها یک چیز را تکرار می کنند مهربان بود، به من بگو: آیا به تو الهام شده بود که خواهی رفت هر دفعه که به اردبیل می آمدی یا قصد رفتن به جبهه را داشتی بعد از دیدار از خانواده اول دری که می زدی در خانه ما بود ، به من بگو آیا به تو الهام شده بود که این دفعه این قدر سریع و بی سر وصدا رفتی ؟محمد به مردم بگو تو چگونه یک شبه ره صد ساله رفتی .

محمد عزیز ،تو به قدری قشنگ شهید شدی و در این شهادت به امام حسین علیه السلام اقتدا کردی که همه ،زندگیت را از یاد برده اند ... خودت زندگی ات را برایم بگو.

زیر عکسش زانو زدم و با چشمانی پر از اشک با او سخن می گفتم ... وقتی که پرده های شفاف اشک چشمانم را بست وهق هق گریه لبانم را ناگهان گوئی محمد سکوت تلخ و سنگینی تصویر را شکست وبا من سخن گفت :من از کودکی چیزی را در درونم حس می کردم که آرام نمی گرفت ،از اعماق دورترین زوایای وجودم مرا به امری مهم می خواند و من نمی دانستم کیست و چیست؟

 

قسمتی از یادداشتها و خاطرات شهید

... آری مردان خدائی و با ایمان وآنهائی که شایستگی شهادت دارند به شهادت می رسند ،چندین بار توپ به نزدیکم افتاده وحتی ترکش ، به رویم افتاده ولی زخمی نیز نشده ام ومصلحت خدا این است که باز در راهش پیکار نمایم .11/7/61

در شب حمله بر عکس شبهای قبل هوا بسیار ابری بود باران رحمت خداوندی نیز می بارید وبرادران آهسته آهسته قدم بر می داشتندتا به مواضع دشمن رخنه نمایند ... بالاخره خداوند همیشه با ماست اصلاً آن شب حضرت مهدی (عج) با ما بود ویک بوئی در جائی نشستیم بوئیدم که خیلی جالب بود فشنگهایم داشت رو به اتمام می رفت ،ونارنجکها تمام شدند ... سر گروهمان که در کنارم بود گفتم شما تیراندازی کنید تامن فشنگ پیدا کنم سینه خیز یک کمی اطراف سنگر را کشت نمودم وخشاب وفشنگ پیدا نمودم وتیراندازی کردم ... اسلحه ام گیر می کرد ویا مهدی (عج) ویا زهرا (س) می گفتمکه ناگهان اسلحه ام شروع به تیراندازی می نمود ... بالاخره دشمن تار ومار شد وبه عقب نشستومن دریادخدا بودموهر لحظه احتمال رفتن (شهادت) بود ... وفقط فرمانده همان امام مهدی بود که چگونه به ما کمک نمود ... تا صبح بیدار ماندم واز سنگر که سنگر اسلام است حفاظت نمودم .22/7/61

وهرگز جبهه ،جای خلوص نیت وخودسازی وعبادت از یادم نخواهد رفت .22/8/61

روزها می گذرد ولی افسوس خود را درک نمی کنیم ،بایدبیشتر از خدای خویش حاجت ویاری بخواهیم ،تا به ما ایمان عطاء فرماید تا در راهش استوار ومحم باشیم . 23/6/61

بالاخره هر لحظه باید آماده شد وهر لحظه امکان رفتن هست باید ره توشه بست .30/6/61

... خدایا باز خودت ما را موفق بدارتا دوباره به جبهه آئیم ودر را به مقدس تو به جهاد خیزیم ودرراه تو به شهادت برسیم ولی باز از تکلیفی به تکلیف دیگر می رویم یعنی ، می رویم تا درسمان را شروع کنیم واز سنگر (فقاهت) اسلام حفاظت نمائیم انشاءا... 25/5/63

«گلچینی از مناجاتهای شهید در جبهه »

خدایا تو خودت ما را راهنمائی فرما ، وما را در مقابل سختیها صبور بگردان، وبه ما ایمان عطا فرما،وگناهان ما را ببخش ،وما را از بندگان صالح خویش قرار ده ... 2/6/61

خدایا تو در این دل شب گناهان حقیر را ببخش وما را مورد لطف وعنایت بیشتر خود قرار ده ... 6/6/61

خدایا از گناهان ما نیز بگذر چون عاجزانه به درگاه تو آمده واز تو تمنا داریم با ما از روی لطف وبخشش خویش رفتار نمائی ... 23/7/61

خدایا تو خودت ما را با شهداء محشور بفرما ... 18/6/61

خدایا ترا قسم می دهم بخاطر خون شهداء وبخاطر اولیاء ما را به راه راست هدایت بفرما ویک لحظه ما را بخودمان وامگذار ،وما را از ادامه دهندگان راه شهدا قرار بده تا سربازی خوب برای امام زمان (عج) ونایب بر حقش خمینی کبیر باشیم ...8/3/63

خدایا خودت توفیق رفتن به جبهه وشهادت در راه خودت را نصیبم بفرما 18/3/63

خدایا یک لحظه ما را از ائمه ،اطهار علیهم السلام وخاندان عصمت وطهارت دور مدار وما را با آنها محشور بگردان آمین یا رب العالمین .26/5/63

قسمتی از وصیت نامه شهید در سال 61

... ما نیز بعنوانیک مسلمان بایستی به این جنگ کمک کنیم لذا جهت ادای تکلیف شرعی وپیروی از امر ولایت فقیه واطاعت از حکم صریح قرآن که می فرماید : وقاتلو فی سبیل الله الذین یقاتلونکم... عازم جبهه ،حق علیه باطل شدم ...

قسمتهائی از وصیتنامه شهید در سال 63

الحمدالله الذی هدینا لهذا ... خدایا ،معبودا ،ای مقصد سالکان وعارفان ونیکان حمد وسپاس مخصوص توست ،زیرا ما همه از تو هستیم وبه سویت بازگشت خواهیم نمود ... خدایا تو اگر با ما.......خویش رفتار نمائی ما هیچ هستیم به لطف وکرامت با ما به عطوفت ومهربانی رفتار نما ...

از اینکه خودم را در میان رزمندگان اسلام می بینم احساس حقارت می کنم چون آنها افراد عجیبی هستند سراسر وجودشان عشق به خدا ورسیدن به خداست واراده کرده اند با عنایت خداوندی کاری را یکسره کنند ... هم اینک انقلاب اسلامی می رود تا کار ابرقدرتها را یکس کند ، زیرا اراده الهی بر آن شده تا مستضعفان وارثان زمین کردند وانشاءالله بزودی از کربلا به قدس خواهیم رفت وپشت سر روح الله نماز خواهیم خواند ولی در این میان ودر این راه شهدائی خواهیم داد زیرا اسلام مکتب خون وشهادت است . وپسامبر صله الله علیه وآله وصلم خودش خانواده ،شهید بود وائمه همچنین ومانیز که پیروان آنها هستیم باید شهید بدهیم زیرا اسلام امروز احتیاج به خون دارد ... خدایا می دانم بنده شایستگی شهادت در راه خودت را ندارم ولی دلم می خواهد اگر از دنیا رفتم شهید بروم ، خدایا عنایتی کن ،اعمالم را قبول نما ونیت ام را خالص کن تا بنده ،مخلصی برای تو باشم ،خدایا عشق به عبادت و اطاعت را برایم بچشان تا با جانودل هر لحظه ثنای تو گویم ودر آخر عمرم ورد زبانم :اشهدان لا اله الا الله ... واشهد ان محمد رسول الله اشهد ان علیاً، امیرالمومنین حجت الله ،باشد.خدایا تنها امیدم به رحمت تو وهمچنین شفاعت ائمه اطهار است ،اللهم الرزقنا شفاعه الحسین یوم الورود آمین .

«انقلاب اسلامی »

انقلاب اسلامی همچون خورشیدی فروزان تابنده کیش همه جا را روشن نموده است ،مرگ آنهائی را سزاستکه در ذلت بمیرند ونخواهند از نور آفتاب استفاده نمایند ،آنهائی که در دل خویش غل دارند باید یک کمی فکر کنند وخود را به دریای انقلاب بیاندازند وعمر خویش را هدر ندهند وتحت بیرق اسلام ولایت فقیه در آیند ،زیرا تنها راه سعادت در اطاعت خدا وولی اوست ودر این زمان پیروی از ولی فقیه بر هر فرد مسلمانی واجب است ...

«روحانیت »

روحانیت و طلبکی در واقع عبور از پرتگاه است ،اگر طلبه کمی خویشتن را پاکسازی ننماید وبا نیت خالص نیاید وخود را نسازد پرت خواهد شد ولی اگر با نیت خالص بیاید وبخواهد برای خدا کار کند خواهد ماند وپشتوانه محکمی خواهد شد برای اسلام ،زیرا اسلام بدون روحانیت ،وروحانیت بدون اسلام معنی ندارد ،از برادران روحانی وطلاب محترم تقاضا مند است به شناخع صنف خویش اهمیت دهند ونگذارند افراد چاپلوس در میانشان باشد وسعی کنند به زبان روز آشنا باشند وپیشرو باشند همچنانکه روحانیت همیشه پیشتاز بوده است .

«امت شهید پرور»

از امت شهید پرور انتظار می رود همچنان پشت سر روح الله حرکت کنند ووحدت خویش را حفظ نمایند وباید بدانیم که اسلام فقاهتی از حوزه های علمیه سرچشمه می گیرد ،لذا همیشه پشتیبان روحانیت اصیل ومبارزه باشند ...

امروز تمام دشمنان دست ،بدست هم داده اند وبرای از بین بردن اسلام کمر همت بسته اند ،لذا مسئولیت شما زیادتر است ،وباید هر چه سریعتر برای نابودی صدام وصدامیان بسیج شوید وکار جنگ را یکسره نمائید از کربلا به سوی قدس حرکت نمائید وبجای زیارت شهدای گمنام شهید کربلا را زیارت کنید .

«خانواده ام »

اما پدر ومادر عزیزم امیدوارم بنده حقیر را به بزرگواری خویش ببخشید ودر مرگم ناراحت نباشید زیرا همه دیر یا زود خواهیم رفت واصلاً جای ناراحتی نیست ... اما برادران وخواهرانم شما را وصیت می کنم که در زندگی تکیه گاهی جز خدا برای خویش قرار ندهید ودر سراسر وجودتان اسلام جاری گردد ... از تمام دوستان وآشنایان می خواهم که مرا حلال نمایند ...

«قسمتهایی از پیام مسئول مدرسه ولی عصر (عج) تبریز به مناسبت شهادت روحانی شهید محمد رحیم فتحی »

شهادت در فرهنگ شیعه امضای خون است بر ذیل کریمه

کتب الله لا غلبن انا ورسلی، وشهیدان شاهد نوراولند واو شاهد بر آیات نامتناهی نور السموات والارض وناظر بر نور امکان ندارد از جلوه های درخشان آن مستضفین نگردد ... وتا کسی شهید نباشد مصداق امت وسط نگردد...

باری شهادت جلوگاه عرش نشستگان همیشه شاهد است :که جلوه گری می نماید تا رهگشای راه دوست باشند وخط شکن در جبهه غرور فتحی مروارید درخشانی در پیشاپیش قله فاتحان او علم را به حلم وتقوی را بعمل وورع را به حیا ،وصفا را به صداقت آراسته وخود وارسته ای در میدان عتقاد واستفنا بود ،فتحی مومنی بود متعبد ومتعهد ومنصف وشاکر او خود را فدای ایمانش می نمود اما نه برای نجات خود ،بلکه بسوی تعبدی که بمعشوق داشت ... من این تعالی نامتناهی را بر آن آرام بخش روزهای تنهائی واظطرابم را که امیدم بود وچکیده ،همه آرزوهایم تبریک گفته ونمی توانم غبطه ،خود را بر آن نور چشم وآرام دل چه در زندگیش که به تمامی برای من نمونه بود والگو وچه در مقامی که امروز بر آن تکیه زده نهان کنم ...برادر ان بزرگوارم عاجزانه از شما خواهش می کنم ویقین دارم که شهید فتحی نیز همین است که همچون او بخوانید وبدانید وعمل کنید حضور در جماعت نماز وجماعات انقلاب اسلامی وقیام در شب ودرس ونظم ومطالعات جنبی وتعصب در دین ومذهب وخط ابتکار در کارو تصلب در اجرای مقرارت اجتماعی وعمومی وتعهد ووفاداری وحرمت بزرگان وسپاسگذاری از خلق وخالق ...

«از خاطرات روحانی شهید محمد رحیم فتحی »

روز اعزام به خط وماندن در سنگرهای مقاومت وایثار وشهادت ،منظره ،منظره عجیبی بود ،از سنگر ها نور می بارید .سنگر سنگر اسلام ،سنگر محراب رزمنده است ، سنگر سجده گاه رزمنده است ،سنگر مشهد رزمنده است ،سنگر مقتل رزمنده است ،درود بر سنگر ،درود بر رزمندگان اسلام ودرود بر خمینی بت شکن که سربازانی جان بر گفت دارد .که با مناجات خویش سنگرها را عطر آگین می کنند ،موقعی که تیر شهادت به وی اصابت می کند بسوی خوایش می شتابد وبه اوج می رسد وروح از تن جدا می شود وهر قطره ،خونش در زمین درود بر خمینی می نویسد ،وندای هیهات منا الذله سر می دهد ،واز زمین لاله می روید ،وهر مسلمانی را به فریاد رسی می خواند که ای برادر :بپا خیز اسلام بخون احتیاج دارد ...

                                                                                                             «درود بر شهادت ...»

                                                                                                             «درود بر ایثار ...»

                                                                                                             «2/4/63»

                                                                                                             «والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته »

                                                                                                             «پایان »

شهید چراغ راهنمای بشر است

 شهید آب حیات بشریت است

و شهید خضری ا ست که آب حیات را برای اجتماع بشری به ارمغان می آورد .

لذا شهادت در نظرم خیلی با عظمت است ونظربه وجه الهی ،دیگر وصف ندارد و...

 

متن نامه مدیر مدرسه عالی علوم اسلامی ولیعصر (عج) به مناسبت شهادت شهدی فتحی

   

نامه مدیر مدرسه در مورد شهید فتحی

  

وصیت‌نامه روحانی شهید حجه الاسلام فتحی

به تاریخ 26/6/64 جبهه جنوب

 بسم الله الرحمن الرحیم

 الذین امنوا وهاجروا وجاهدوا فی سبیل الله باموالهم وانفسهم اعظم درجه عندالله واولئک هم الفائزون . توبه 21

  السلام علیک یا اباعبدالله، اسلام علیک یا بقیه الله یا انصارالله ، السلام علیک یا خاصه اولیاء الله، السلام علیک یا نائب الامام المهدی (عج) الامام خمینی و السلام علیکم جمیعاً و رحمه الله و برکاته.

  گواهی می دهم که آفریدگاری بجز خدای نیست(تبارک الله رب العالمین ـ اعراب / 54)یکتاست وشریک ندارد.

  گواهی می دهم که محمد (ص) بنده خدای و فرستاده اش می باشد ، او دین راستینی را از جانب خدای آورده است ... و گواهی می دهم که روز رستاخیز خواهد آمد و حساب برپا خواهید شد.( یوم یقوم الحساب . ابراهیم 41)و ائمه اطهار وصی و جانشین پیامبر اکرم (ص) هستند.

  ای خدایا ، ای معبودم، ای ارحم الراحمین ، ای پناه بی پناهان و ای یاور مظلومان ، ای منعم ،ای که تو سراسر وجودم و غرق در نعمت کردی بطوریکه وجودم خود نعمتی دیگر است ، خدایا آنقدر برایم نعمت دادی شرم دارم آنها را یک به یک بیان دارم و عاجزم آنها را بشمارم : چون هرچه می بینم نعمت تواست...

  خدایا امروز عاشقان تو با تو معامله ای می کنند که آن معامله با شهید شدن در راه تو تحقق می یاید ،

  خدایا ، بنده سراپا تقصیرنیاز آرزوی شهادت در راه تو دارد، ولی افسوس که هوای نفسم گریبانگیرم شده و بجای اینکه در تو بنگرم ، غرق در مادیات هستم ، ولی باز به تو امیدوارم ، به تو ، تو که مأمن هر بی امانی ، ولی راستی سخن از شهادت راندن سهل است ولی رسیدن به مقام شهادت و کسب مراحل تنهائی آن خیلی سخت است(اللهم الرزقنا الشهاده فی سبیلک)

  آری شهادت شهید بشر را تکان می دهد و وی را از غفلت می رهاند و از گمراهی نجات می بخشد تا به اختیار خود به راه افتد ، نه با زور و فشار، بلی شهادت نوری است که دلهای تاریک را روشن می سازد و خفتگان را بیدار و مردگان را زنده می کند ، شهید چراغ راهنمای بشر است ، شهادت آب حیات بشریت است و شهید خضری است که آب حیات را برای اجتماع بشری ارمغان می آورد و روی می بخشد لذا شهادت در نظرم خیلی با عظمت است و نظر به وجه اللهی دیگر، وصف ندارد، ولی بنده لیاقتی را ندارم اما خداوند توفیقی دیگر در مسیر شهادت برایم داده امیدوارم که ، و مرگم با شهادت ختم شود چون دلم می خواهد همچون سرور شهیدان امام حسین ( علیه السلام ) شهید بشوم ، امامی که روز شهادتش ( روز عاشورا) با آن همه مشکلات و گرفتاری صورت و محاسن شریفش را با خون قلب تیر خورده اش رنگین می کرد، چنانکه علامه بزرگوار مجلسی (ره) در (بحار) نقل می کند که در آن حال می فرمود:هکذا اکون حتی القی جدی رسول الله وانا مخضوب بدمی واقول یا رسول الله قتلنی فلان و فلان ....

  خدای دوست دارم که همچون باشم و از وی تبعیت کنم باشد که با ریختن خون خویش در راه خدا حقانیت انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی را به جهانیان اعلام دارم تا بفهمند که روحانیت و جوانان و رزمندگان وامت حزب الله همیشه پیرو خط ولایت فقیه که همان خط اسلام فقاهنی و محمد (ص) و ائمه اطهار (ع) است می باشند وتا آخرین قطره خون خویش از اسلام و انقلاب اسلامی دفاع خواهند نمود و البته باید هم جنگید و شهید شد زیرا مکتب اسلام مکتب خون وشهادت است...

  و اما روحانیت عملکرد وی نشان دهنده ارزش وموقعیت روحانیت است اما بعنوان یک برادر کوچک شما عرض می کنم که .. سعی کنید همچون قبل به تهذیب نفس بپردازید و به فقه و اصول همچون سابق بیشتر بپردازید که تأکید امام خمینی گواه این مطلب است که یک پایتان در جهاد با نفس ویک پای دیگرتان در جهاد اصغر منتهی از درس خواندن نمانید... واز تمام دوستان وآشنایان عاجزانه تقاضا دارم بنده را ببخشید و حلالم کنند و بنده نیز اگر حقی بر گردن شما دارم حلال می کنم، و اما دوستانم در سنگر فقه و فقاهت ، ای عزیزان ، ای طلاب و اساتید محترم امیدوارم بنده را حلال کنید به بزرگی خودتان ، واز اینکه برادر خوبی برای شما نبودم عذر میخواهم خصوصاً عذر میخواهم از امام زمان (عج) از اینکه سرباز خوبی برای وی نبودم ، انشاء الله سعی کنید سرباز واقعی امام زمان (عج) باشید وسرباز امام زمان (عج) شدن تلاش میخواهد مجاهده وتهذیب نفس می خواهد...

  بسمه تعالی

  بنده می خواستم وصیت نامه ای جداگانه بنویسم ولی فرصت نشد همین وصیت نامه کفایت می کند ،(موقع عازم شدن ، به میدان نبرد با دشمن اسلام و دین ) حقیردرگاه الهی ، محمد رحیم فتحی ـ 25/10/65)