له گزارش ابصارخبر، سید حامد اسحاقی فعال فرهنگی و اجتماعی اردبیل در یادداشت خود به مسائل منطقه پرداخت و نوشت: بر اساس تئوری هارتلند هرکس منابع انسانی و فیزیکی اور- آسیا واقع بین آلمان و سیبری مرکزی در اختیار داشته باشد می تواند جهان را کنترل کند. این تئوری توسط جغرافی دان انگلیسی، سر هالفورد مکیندر در مقاله ای در سال ۱۹۰۴ وسپس در کتاب وی در سال ۱۹۱۹منتشر شد.
مکیندر قاره های اروپا، آسیا و آفریقا را به عنوان جزیره جهانی می شناخت و آن را به همین نام معرفی کرد. کلید جزیره جهانی، ناحیه محور یا هارتلند است. وی هارتلند را ناحیه وسیعی می دانست که اقیانوس منجمد شمالی تا نزدیکی کناره های آبی این منطقه ادامه داشت. این ناحیه از غرب به رودخانه ولگا، از شرق به سیبری غربی، از شمال به اقیانوس منجمد شمالی و از جنوب به ارتفاعات هیمالیا، ارتفاعات ایران وارتفاعات مغولستان محدود می شد. ناحیه محور، از هیچ یک از قدرتهای دریایی تهدید نمی شوند.
اساس تز معروف مکیندر این بود که حوزه داخلی اورآسیا منطقه محوری سیاسی جهان است. مکیندر متذکر شد که که این منطقه محوری توسط یک حاشیه هلالی شکل محاصره می شود که خاورمیانه در ان جای دارد.
مکیندر از سیاست هایی که موازنه قدرت بین قدرتهای بری و بحری را ایجاد کند حمایت می نمود تا بدین وسیله یک کشور معین نتواند بر هارتلند تسلط بیابد. به هنگام جنگ جهانی دوم مکیندر در تئوری خود توسعه قدرت هوایی وقدرت ایالات متحده آمریکا را که خارج از جزیره جهانی بود مورد ملاحضه قرار داد. به عقیده مکیندر اطراف هارتلند را دو ناحیه فرا گرفته اند:
1 هلال داخلی یا حاشیه ای که شامل سرزمین هایی است که پشت خشکی اوراسیا و کنار آب قرار دارند و قابل دسترسی قدرت دریایی هستند. (موقعیت ساحلی)
۲ هلال خارجی یا جزیره ای که شامل جزایر بریتانیا، ژاپن و استرالیا است.
مکیندر بر این باور بود که هارتلند اهمیت اساسی در اورآسیا به عهده دارد. وی در ۱۹۱۹چنین عنوان کرد: «کسی که بر شرق اروپا تسلط یابد بر هارتلند حاکم خواهد بود و کسی که بر جزیره جهانی حاکم باشد بر دنیا مسلط است»
در ۱۹۱۹مکیندر از اینکه آلمان روسیه را کنترل کند و در (۱۹۴۳) از اینکه شوروی آلمان را کنترل کند اعلام خطر کرد. تاثیر نظریه مکیندر در شکل گیری سیاست «سد نفوذ» آمریکا و همینطور در تحلیل نتایج پیوند نزدیک روسیه وچین به چشم می خورد. در آغاز قرن ۲۱ میلادی و با توجه به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی زمینه های توجه به تئوری مکیندر در سیاست قدرتهای اروپایی، امریکا وچین و روسیه در گسترش سلطه بر مناطق آسیای مرکزی و منطقه خلیج فارس قابل مشاهده است.
تئوری ریمیلند
نظریه دیگری که در مباحث ژئوپولیتیک از اهمیت ویژه ای برخوردار است، نظریه تئوری سرزمین حاشیه
ای«ریمیلند» از نیکلاس اسپایکمن (Nichols spykman) می باشد.
این تئوری به سرزمین های حاشیه ای اروپا، خاورمیانه، آسیای جنوبی و خاور دور اهمیت بسیار می دهد. و آنها را همچون کلیدهای امنیت ایالات متحده آمریکا تلقی می کند. به نظر این دانشمند تسلط بر هر یک از این مناطق، احاطه بر جهان جدید را به صورت یک امکان در می آورد. اسپایکمن به ریملند که با تغیراتی همان هلال داخلی مکیندر است اشاره می کند و می گوید سلطه بر هر یک از مناطق، امنیت امریکا را تهدید می کند، زیرا از چنین موقعیتی محاصره دنیای جدید ممکن می شود و می گوید هرکه ریمیلند را کنترل کند بر اوراسیا حکومت می کند و هر کس اوراسیا را کنترل کند سرنوشت جهان را در اختیار دارد.
تفسیر اسپایکمن از از اهمیت ارتباط هارتلند با حلقه اطراف آن، اندکی با اظهارات مکیندر متفاوت است. مکیندر این محدوده را با هلال داخلی و خارجی می خواند اما در بیان اسپایکمن، این محدوده سرزمین حاشیه یا ریمیلند خوانده می شود که در محاصره آبهاست. دلیل اهمیت دادن اسپایکمن به ریمیلند در مقایسه با هارتلند، از این جهت بود که به اعتقاد وی، این منطقه امکان ترکیب قدرت بری و بحری را بهتر فراهم می کند. همچنین بهترین منابع نیروی انسانی و سهولت ارتباطات در این بخش از جهان وجود دارد. اسپایکمن با ارائه این تئوری، نظرش این بود که ایلالات متحده آمریکا نکات زیر بپذیرد و به رسمیت بشناسد.
۱مسولیت نهائی هر دولت در حفظ امنیت خودش
۲ اهمیت یک قدرت توازن جهانی
۳ ضرورت استفاده از نیروی ایلات متحده آمریکا برای برقراری و تثبیت چنین توازنی
تقابل تئوری هارتلند و ریملند
مرز هارتلند با خط سیاه از سمت خاور و جنوب خاوری با موانع طبیعی و جغرافیایی سوق الجیشی چون رشته کوههای عظیم هیمالیا، هندوکش، تیان شان و بیابانها و صحراهای گوناگون احاطه شده و از مرز ریملند با خط زرد فاصله بسیار زیادی داشته و عملا نقطه تلاقی و برخورد با یکدیگر نخواهند داشت و در واقع یک حاشیه امنی بین آن دو وجود دارد ولی هر چه به سمت باختر و منتهی الیه غربی آسیا و شرق اروپا حرکت می کنیم این دو مرز به یکدیگر نزدیک و نزدیک تر شده و در جایی کاملا بر هم منطبق می شوند و آن نقطه جایی نیست جز منطقه استراتژیک و مهم قفقاز.
نکته مهم این است که در نزاع بین قدرت خشکی حاکم بر هارتلند یعنی روسیه و قدرت های حاکم بر ریملند یعنی غرب و اروپا، اولویت و حساسیت اول شرق اروپاست، اولویت دوم قفقاز بوده و آسیای مرکزی و چین و ژاپن در مراتب بعدی قراردارند.
آمریکا و متحدانش در صدد تقویت جبهه نفوذ قدرت خود در منطقه ریملند بوده و هدف آنها تضعیف قدرت حاکم بر هارتلند یعنی روسیه می باشد و دلیل حمایت تمام قد از اوکراین در جنگ با روسیه حفظ هژمونی قدرت و رسیدن به اولویت اول همان شرق اروپاست و اولویت بعدی برای به چالش کشیدن هارتلند و ریملند بدون شک منطقه قفقاز است و تحرکات اخیر اسرائیل و روابط دیپلماتیک با جمهوری آذربایجان و سیاستهای اخیر ترکیه در منطقه در راستای همین سیاستهای آمریکا در تصاحب ریملند و تضعیف هارتلند می باشد.
بر اساس همین تئوری ترکیه قصد دارد در این جنگ قدرت یکی از نقش های اصلی را ایفا کرده و رویای خود که همان احیای امپراتوری عثمانی است را به واقعیت مبدل کند. سازمان دولتهای ترک یا سازمان کشورهای ترک که شورای تُرک هم نامیده میشود و پیشتر شورای همکاری کشورهای ترک نام داشت یک سازمان بینالمللی متشکل از ۵ کشور ترکزبان و کشورهای مجارستان و ترکمنستان به عنوان ناظر است. این شورا در ۳ اکتبر ۲۰۰۹ بنیانگذاری شد.
جالب این جاست که به نقل از معاون وزیر امور خارجه اوکراین، این کشور در سال ۲۰۲۰ خواستار به دست آوردن عضویت ناظر در شورا شدهاست.
در واقع ترکیه قصد دارد از طریق این سازمان و اتحاد کشورهای عضو و ناظر بر بخش بزرگی از ریملند نفوذ پیدا کرده و به عنوان سردمدار سازمین کشورهای ترک نقش مهمی را در آینده ژئوپلتیک دنیا ایفا کند. و البته غرب هم از این حرکت ترکیه نه تنها مخالفتی ندارد بلکه از آن به عنوان اهرمی در جهت تقابل با هارتلند و روسیه بهره می برد.
نقشه کشورهای عضو شورای ترک
نکته قابل تامل اینکه مذهب رسمی ترکیه، ترکمنستان، قزاقستان، ازبکستان و قرقیزستان سنی بوده و تنها کشوری که در بین اینها مذهب شیعه دارد جمهوری آذربایجان می باشد و مهمتر آنکه این کشور زمانی جزو خاک ایران، سردمدار حکومت شیعی اثنی عشری در جهان بوده که در زمانی نه چندان دور جدا شده ولی با این حال در زمینه مذهبی تاریخی و فرهنگی و اجتماعی همچنان وابسته به سرزمین مادری می باشد. و این نکته برای ترکیه و اروپا و آمریکا یک مانع در اره رسیدن به اهدافی که گفته شد به حساب می آید. بنابراین ابتدا باید مساله جموهری آذربایجان حل بشود تا اولویتهای سوم و چهارم ریملند نیز تصاحب شود.
در این بین ایران نیز منفعل عمل نکرده و با علم به این سیاستها و تحرکات ترکیه و غرب و آمریکا به نوعی از سالها قبل و با دوراندیشی مثال زدنی به نوعی ریملند شیعی خود را پایه گذاری کرده که از سواحل مدیترانه تا پاکستان و افغانستان و حتی کشمیر و هند را در خود جای داده است.
نتیجه
با این تفاسیر تنها کشوری که در ریملند ترکی مذهب شیعه دارد جمهوری آذربایجان می باشد و این کشور از جنوب با ایران قدرت اصلی ریملند شیعه همسایه است و از شمال با روسیه قدرت اصلی هارتلند.
حال اگر این کشور با توجه به قرابت مذهبی و تاریخی فرهنگی و اجتماعی به ریملند شیعه بپیوندد سه اتفاق خواهد افتاد که هیچ کدام برای ترکیه و غرب و آمریکا پذریرفتنی نیست و برای عدم تحقق آن تمام تلاش ها و کوشش هایشان کرده و خواهند کرد:
اول اینکه اتحاد ریملند ترکی به سردمداری ترکیه از بین خواهد رفت
ریملند شیعه با هارتلند هم مرز خواهد شد یعنی نزدیکی بیش از بیش ایران و روسیه دو قدرت اصلی منطقه.
هارتلند از طریق هم مرزی و اتحاد با ریملند شیعه به آبهای آزاد راه پیدا خواهد کرد و این یعنی یک قدرت جدید و بدون رقیب در جهان
بنابراین بیهوده نیست که ترکیه و غرب و آمریکا تمام تمرکز سیاسی و نظامی و اقتصادی خود را معطوف منطقه قفقاز کرده اند. حکومت الهام علیف ایده آل ترین مورد برای آنها به شمار می رود. با پروژه ایران هراسی و ایجاد روابط دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی و روابط سیاسی عمیق با ترکیه، فرسایشی شدن غائله قره باغ، جنگ و کشمکش با ارمنستان و همراهی با اوکراین در جنگ با روسیه و لفاظی های اخیر علیف در خصوص همگی در راستای این سیاست است که مانع نزدیکی جمهوری آذربایجان و ایران شود.
انتهای خبر/ ج
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد