پربازدیدترین ها

کد خبر: 2143 ۰۹:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۲/۰۳

یادداشت دانشجویی:

"جابر" چهره ی فراموش نشدنی اردبیل

جابر چهره ای زیبا داشت و بنا به گفته ریش سفیدان محله معمار روز عاشورا وقتی روی اسب می نشست و در نقش علی اکبر ظاهر می شد همه مردم به تماشای چهره معصوم و جدی او که غرق در نقش خود می شد می نشستند.

"جابر" چهره ی فراموش نشدنی اردبیل

به گزارش ابصارنیوز، با طلوع آفتاب مهربانی در شهر اردبیل، نوزادی با رخسار زیبا در محله معمار دیده به جهان گشود. پدر که از مریدان و عاشقان اهل بیت و از بنیانگذاران هنرشبیه خوانی در محله معماربود، پس ازقرائت اذان بیخ گوش نوزاد، اسم او را جابر گذاشت.

http://s7.picofile.com/file/8248249468/58520_.jpg

جابر در فضای آن روزگاران در محله معمار و در یک خانواده مذهبی و دوستدار اهل بیت خصوصا اباعبدالله الحسین(ع) تربیت یافته و رشد کرد.

هم زمان با ماه محرم و ایام عزاداری به همراه پدر در دسته جات عزاداری حاضر می شد و از نزدیک ناله ها  و گریه های دلسوخته گان سلطان عشق حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را نظاره می کرد. تا اینکه پس از رسیدن به سن نوجوانی با تصمیم پدر و گردانندگان مراسم شبیه خوانی محله، او درنقش حضرت علی اکبر در روز عاشورا چنان ظاهر شد که تعجب همگان را در اجرای بی نظیر این نقش برانگیخت.

جابر چهره ای زیبا داشت و بنا به گفته ریش سفیدان محله معمار روز عاشورا وقتی روی اسب می نشست و در نقش علی اکبر ظاهر می شد همه مردم به تماشای چهره معصوم و جدی او که غرق در نقش خود می شد می نشستند و وقتی جابر را با اسب وارد میدان شبیه خوانی می کردند اشک از دیدگان مردم عاشق و حسینی اردبیل سرازیر می شد.

زمان خیلی سریع گذشت و او برای ادامه تحصیل راهی تهران و خارج از کشور شد تا پس از طی درجات علمی بسیار عالی استاد برجسته دانشگاه تهران شده و به تدریس در رشته مردم شناسی و زیبا شناسی مشغول گردید. دکتر جابر عناصری که خود از بنیانگذاران تعزیه و شبیه خوانی بوده و نیز پدر تعزیه ایران لقب گرفت، همواره موفقیت در این مسیر و عاشقی اهل بیت را مدیون پدر خود مرحوم علی عناصری می دانست و در همه مجالس و محافل مذهبی و عاشورایی چنان از پدر سخن می گفت که گویی هنوز هم پدر زنده است و دکتر جابر عناصری هنوز هم در مکتب پدر تحصیل میکند.

محله معمار اردبیل که از محلات قدیمی شهر بود، در عزاداری ایام ماه محرم و مخصوصا در اجرای شبیه خوانی در کل کشور شهره عام و خاص است و این جز در سایه تلاشها و پیگیریهای دکتر عناصری محقق نمی شد.

مرحوم عناصری هنر شبیه خوانی را از پدر آموخته و به ارث برده بود و در پاسداری از ارزشهای این هنر اصیل اسلامی تلاشهای فراوانی می کرد و در جلسات، مجالس و کلاسهای درس عاشقانه و خالصانه از این هنردفاع می کرد تا اینکه به پاس این مجاهدت استاد و دلسوزی فراوان وی لقب پدر تعزیه ایران را به او دادند.

استاد عناصری در روزهای تاسوعا و عاشورا به اکثر نقاط ایران سفر می کرد تا از نزدیک شاهد و ناظر اجرای تعزیه های محلی و شبیه خوانی های هر منطقه باشد و در هر حضور گرم، نکات بسیارسازنده ای را به گردانندگان تعزیه امام حسین (ع) خصوصا به شبیه خوانان داشتند تا جایی که اکثر متنون نمایشی و شبیه خوانی مربوط به واقعه عاشورا را خود شخصا زیر نظر داشته و در مطابقت متون نمایش با مستندات تاریخی معتبر حساسیت خاصی از خود نشان می دادند.

http://s7.picofile.com/file/8248249618/aaa_5.jpg

استاد عناصری اکثرا روزهای تاسوعا و عاشورا در زادگاه خود، محله معمار اردبیل حاضر می شدند و از نزدیک شاهد اجرای تمرینات و اجرای شبیه خوانان این محله بودند و چقدر با صحه صدر و با خوشرویی تمام با شبیه خوانان برخورد و راهنمایی می کردند. ایشان متن و اجرای شبیه خوانی معروف محله معمار را یادگارپدرمرحوم خود می دانستند و تاکید داشتند؛ در شبیه خوانی و بازگویی واقعه عاشورا باید خلاصه گویی و روان گویی کرد تا بر دل هر عاشق و دلسوخته اهل بیت بنشیند. صبح علی الطلوع روز عاشورا استاد وضو گرفته و از منزل خارج و بسمت محل تمرینات شبیه خوانان که در منزل یکی از اهالی محله معمار بود حاضر می شدند. طبق گفته ایشان صبح عاشورا استرس و نگرانی عجیبی وجود اورا فرا می گرفت گویی که هنوز واقعه عاشورا شکل نگرفته و امروز در حال اتفاق است. استاد در محل اجرای شبیه خوانی حاضر می شدند و ابتدا با تک تک شبیه خوانان از جوان تا پیر، ملاقات کرده و با آن چهره معصوم و زیبای خود آنان را مورد تشویق پدرانه خود قرار می دادند و از نزدیک شاهد آماده شدن شبیه خوانان و گردانندگان این هنر اصیل و مذهبی برای اجرای برنامه که از ساعت پنج صبح تا اذان ظهر ادامه داشت قرار می گرفتند. وقتی دسته عزاداری و شبیه خوانی محله معمار از منزل مشخص و به قصد اجرای برنامه به سمت میدان مسجد معمار خارج می شد استاد عناصری اشک اندوه و ناراحتی از چشمان خسته و پیرش سرازیر میشد گویی این واقعه عظیم عاشورا اکنون در حال رخ دادن بود. مرحوم عناصری با آن محاسن سفید و بلند خود در حالی که پا برهنه بود و اشک در چشمانش جاری، به همراه شبیه خوانان وارد میدان میشد و در همان ابتدا بدون توجه به مقام و موقعیت و منزلت خود درگوشه ای از میدان پیداکرده و سریع روی زمین خاکی می نشست. مردم حسینی اردبیل حضور استاد را با آن هیبت و چهره نورانی در لابلای اجرای برنامه شبیه خوانان خیلی زود احساس می کردند و خیلی از مردم بجای دقت در اجرای برنامه به چهره استاد می نگریستند و گویی که حبیب ابن مظاهر را با آن محاسن سفید و با آن خلوص همیشگی خود نظاره می کنند.

اولین اجرای شبیه خوانی که در محله معمار تمام می شد استاد بلافاصله از جای خود بلند می شد و به همراه عده ای از ریش سفیدان محله به سمت میادین شهر که شبیه خوانی درآن برگزارمی شد روانه می شدند و در طول راه استاد عناصری همواره سر به زیر، با چهره بسیار اندوهگین و ناراحت اشک های پاک خود را مهمان خاک پای عزادارن حسینی اردبیل می نمودند و چه زیبا بود این لحظه ها و صحنه ها که یک استاد دلسوخته و عاشق اهل بیت اینگونه با تواضع و ادب در پیشاهنگ دسته عزاداران و شبیه خوانان حرکت می کرد.

 عناصری از آنجایی که خود در سنین نوجوانی در نقش حضرت علی اکبر(ع) ظاهرشده بود از همان اوان نوجوانی دلسوخته و عاشق علی اکبر بودند و در مراسمات مذهبی و عاشورایی چنان از علی اکبر سخن به میان می آوردند که گویی حبیب ابن مظاهر بار دیگر به این دنیا بازگشته و از رشادتها و دلاوریهای علی اکبر به مردم زمان سخن می گوید.

http://s6.picofile.com/file/8248249834/aaa_6.jpg

چهره  عناصری در روز عاشورا چنان مردم شهر را مجذوب خود می کرد که گاها در طول مسیرحرکت کاروان شبیه خوانی محله معمار، مردم شهر خصوصا جوانان حسینی سرراه استاد قرارمی گرفتند و از کم و کیف واقعه عاشورا و از فلسفه این قیام سوال می پرسیدند و ایشان با آن چهره دوست داشتنی ولی اندوهگین به همه سوالات مردم جواب می دادند. در یکی ازعاشوراها بود که در مسیر حرکت شبیه خوانان محله معمار یکی از جوانان و مریدان اهل بیت استاد را از پشت سر صدا زد و استاد بلافاصله توقف کردند، جوان پا پیش گذاشت و از استاد سوال جالبی کرد که تعجب همگان را برانگیخت، او از استاد عناصری پرسید؛ استاد اکنون که نزدیک ظهر است در روز عاشورا به اهل بیت و امام حسین چه گذشته؟ خواهشا مفصل توضیح دهید. استاد سررا پایین انداخته و مثل همیشه ابتدا با شنیدن اسم امام حسین(ع) گریست سپس آن جوان و افرادی که کنارش بودند را به سمت خلوت خیابان راهنمایی کرده و گوشه ای خلوت انتخاب کردند و بلافاصله با همان کت و شلوار مشکی که در هرتاسوعا  وعاشورا بر تن خود می کردند روی زمین خاکی نشسته و به سوال آن جوان پاسخ دادند. بعد از دقایقی همه اطرافیان استاد و بقیه رهگذرانی که با دیدن این صحنه عجیب و چهره عرفانی استاد اطرافش را احاطه کرده بودند، همگی با شنیدن صدای هنرمندانه و مهربان استاد عناصری و یا شنیدن صحنه های عاشورا از زبان یک پیر فرزانه و عاشق گریسته تا جایی که چشمان  عناصری کاملا سرخ شده و بی حال می شدند.

استاد عناصری از لحظه به لحظه حوادث و اتفاقاتی که در واقعه عاشورا و در سرزمین کربلا به امام شهید و خانواده ایشان وارد شده بود به مردم شهر گزارش می دادند واین یعنی تسلط کامل مرحوم عناصری به روایات و کتب معتبر مربوط به واقعه عاشورا بود. دکتر عناصری علی رغم داشتن علم و آگاهی کامل به هنر و مردم شناسی خصوصا تعزیه،مردم شهر و مریدان اهل بیت را دعوت به تقوا و عشق بی منت و خالص می کردند و می فرمودند: عاشق حسین کسی است که عشق را از خود حسین بیاموزد همانطور که حسین عاشق خدا بود و از همه چیز خود گذشت.

استاد دکتر عناصری حافظ اکثر ابیات و اشعار بی نظیر شعر ترکی مربوط به شعرای معروف اردبیل همانند استادتاج الشعرا یحیوی، منزوی، انورو .... بود و همیشه این شعر ورد زبان استاد بود که از شاعر معروف اردبیلی بنام استادصانع فرش به یادگار مانده بود و هر وقت مرحوم عناصری این شعر را می خواند کل بدنش به ارزه درمی آمد و اندوهگین میشد:

آتام قربان، آنام قربان حسینه

گوزوم جانیم فداهرآن حسینه

دیوبسن دئی ازل عطشان حسینه

بلی یابن رسوالله لبیک

عطشدن آل پیغمبر یاناندا

الی اوستونده اصغراوخلاناندا

اولیدوک کاش بیزده اول زمانده

بلی یابن رسول الله لبیک

یکی از ویژگی های منحصر بفرد مرحوم جابر عناصری مردمی بودن و با مردم بودن این استاد بی ادعا و بی ریا بود چنانچه همواره و در هر مراسماتی همراه مردم شده و بدون توجه به مدارک علمی و افتخارات خود در عرصه دانشگاهی و فرهنگی- اجتماعی با مردم کوچه بازاری همراه می شد و هر چه اطلاعاتی در زمینه نهضت عاشورا و واقعه کربلا داشت با مردم آنهم خالصانه در اختیار قرار می داد.

بدون شک میتوان استاد عناصری را حبیب زمان شهر اردبیل لقب نهاد زیرا انسانی عاشق، دلسوخته و وفادار بود و بدور از هیاهوی سیاسی روزمره استاد عناصری هیچوقت ذهن و فکر خود را از قافله کربلا و سالار شهیدان منحرف نکرد و همیشه اطرافیان خود را به ترویج فرهنگ عاشورایی دعوت می کرد.

اکنون بار دیگر شهر حسینی اردبیل داغ رفتن این پیرو عارف فرزانه حبیب شهر را بر دل دارد و هنوز هم عاشقان و شاگردان و مریدان استاد باور ندارند او بی خبر و همینگونه بی ریا و در سکوت کامل به دیار باقی شتافته باشد. مرحوم دکتر عناصری همانگونه که در طول حیاط زندگی خود خاکی و بی حاشیه زندگی کرد پس از رحلت نیز همگان شاهد بدرقه ساده و بی ریای استاد بودند و این جمله فقط می تواند یک پیام داشته باشد و آن اینکه استاد واقعا با قافله کربلا بود و دل کنده این دنیا و ظواهرش که اینگونه بی صدا و بی خبر جمع دوستان و طرفداران خود را ترک کرد. انشالله همانطوری که استاد عناصری آرزو می کرد در آن دنیا به دعوت حبیب خود سالار شهیدان لبیک گفته و با اباعبدالله الحسین تا قیامت محشور باشد.

یادداشت نویس:ایرج فتحی جلفا- دانشجوی دانشگاه محقق اردبیلی

انتهای پیام/