کد خبر: 492 ۱۹:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴

یادداشت

برای تحقق شعار «دولت و ملت، همدلی و هم‌زبانی» چه باید کرد؟

رهبر معظم انقلاب در پیام نوروزی‌شان ضمن معرفی «ملت» به‌عنوان «کارفرمای دولت» بر خصوصیت مهمی از این کارفرما انگشت گذاشتند: «عزم». ایشان تأکید کردند که از دوتاییِ «عزم ملی و مدیریت جهادی»، اولی که به ملت مربوط بود مخصوصاً در راهپیمایی‌های عظیم و متعددشان به‌طور کامل محقق شد و معلوم گشت که «از طرف ملت عزم لازم وجود دارد.»

برای تحقق شعار «دولت و ملت، همدلی و هم‌زبانی» چه باید کرد؟

به گزارش ابصار نیوز، پیمان قاسمی خادمی در یادداشت خود نوشت: همدلی و هم‌زبانی میان کارگزار و کارفرما. معنایی بدیع و مهم در فرهنگ سیاسی است که رهبر فرزانه‌ی انقلاب سال 1394 شمسی را با عطف توجه به آن، سالِ «همدلی و هم‌زبانی دولت و ملت» نامیدند ، و این نام‌گذاری می‌رود تا تصورها از ارتباط عموماً حقوقی و خشک کارفرما و کارگزار را به فضای آکنده از دیگرخواهیِ «همدلی و هم‌زبانی» ببرد و برگی دیگر بر دفتر مضامین بلند برخاسته از فرهنگ انقلاب اسلامی بیفزاید. همدلی را «توانِ خود را جای دیگران گذاشتن» دانسته‌اند. اما سخن به ارتباط کارفرما و کارگزار که می‌رسد قصه وضع جالبی به خود می‌گیرد. کارفرمایی که قرار است تلاش کند «خود را جای کارگزار بگذارد» چه وضعی خواهد داشت؟ یا کارگزاری که می‌خواهد لحظه‌ای «جای کارفرما بنشیند و دنیا را از چشم او نگاه کند» چه منظره‌ای خواهد دید؟ رهبر معظم انقلاب در پیام نوروزی‌شان ضمن معرفی «ملت» به‌عنوان «کارفرمای دولت» بر خصوصیت مهمی از این کارفرما انگشت گذاشتند: «عزم». ایشان تأکید کردند که از دوتاییِ «عزم ملی و مدیریت جهادی»، اولی که به ملت مربوط بود مخصوصاً در راهپیمایی‌های عظیم و متعددشان به‌طور کامل محقق شد و معلوم گشت که «از طرف ملت عزم لازم وجود دارد.» اما از نظر ایشان تحقق مدیریت جهادی به کاملیِ عزم ملی نبود و صرفاً «هر جا مدیریت جهادی بروز داشت» پیشرفت‌ها نیز آشکار بود. بدین ترتیب صورت‌مسئله‌ی ما قدری تکمیل‌تر می‌شود: از یک‌سو کارفرمایی داریم که عزم راسخی به نمایش گذاشته، از سوی دیگر نیز کارگزاری داریم که - نه به‌اندازه‌ی کارفرما اما او هم - نشان داده است که هر جا اراده کند می‌تواند. حالا قرار است این دو گروه بیش‌ از پیش با یکدیگر همدلی کنند. یعنی توانِ «خود را جای دیگری گذاشتن» را بیش‌ از پیش در خود تقویت کنند. ملتی که با دولت همدل است ملت قرار است گرفتاری‌های دولت را گرفتاری‌های خودش بداند. او بسان کارفرمایی است که مشغله‌های کارگزار را جزئی از دغدغه‌های خود می‌بیند و «توقعات» خود را بیش‌ازپیش مدیریت می‌کند. این «اگر امروز نخریم فردا گران‌تر خواهد شد» یکی از تلقی‌های کاملاً منافی با همدلی ملت و دولت است. ملتی که می‌خواهد با دولتِ منتخب خود همدل باشد می‌بایست عامدانه به این‌جور «اگر»ها - که صرفاً به توقعات بی‌پایان دامن می‌زنند - بی‌اعتنایی کند. این دست اگرها ملت را از دولتِ کارگزار خود دور می‌کنند، بماند که ما ترجیح می‌دهیم اوصاف رسانه‌های بیگانه در موردمان - مثل اغلب موارد - دروغ باشد و اصلاً زیبنده نیست که رفتاری داشته باشیم که دشمنان را در اشکال‌گیری بر ما مُحِق کند. اگر مردم «خود را جای دولت بگذارند» و به معنای حقیقی کلمه با دولت همدلی کنند، این دست اگرها میدانی برای خودنمایی پیدا نخواهند کرد. مردم باید دولت را و کشور را از خود بدانند و اگر در هر زمینه‌ای نیازی جمعی وجود دارد آن نیاز را مانند نیازهای شخصی خود جدی تلقی کنند و برای رفع آن همت و نظم نشان دهند. با توجه به تأکیدات اخیر بر مسائل اقتصادی کشور، منحصر کردن حداکثری خریدها به کالاهای داخلی، اهتمام همدلانه و جدی به پرداخت دیون ملی، و سوگیری فوری برای کاهش میزان مصرف و دامن زدن بر جوّ «انضباطِ کسب و مصرف» شاید حداقل کارهایی باشند که مردم می‌توانند برای تحقق شعار سال 94 در دستور کار خود قرار دهند. دولتی که با ملت همدل است دولت قرار است مسائل مردم را به‌واقع مسائل خود بداند. قرار است تا آنجا که می‌تواند تمرین کند که دنیا را از پنجره‌ی مردم ببیند. دیگر قرار نیست به توصیه و نصیحت بسنده شود. قرار است دولتی‌ها خود را یکی از مردم تلقی کنند و دقیقاً مانند آن‌ها به دولت به خود نگاه کنند. و روشن است که از اینجا تا «خود انتقادی» راهی نیست! خود انتقادی باید به‌طورجدی وارد گفتمان دولت آقای روحانی شود تا از این طریق، دولت بتواند بیشتر خود را جای مردم بگذارد. دولتمردِ «خود منتقد» و اهل همدلی با مردم دولتمردی است که بیش و پیش از مردم و یا شرایط به «خود» مشکوک است. دولتمردی که با مردم همدل می‌شود و خود را چون یکی از آنان فرض می‌کند اندک‌اندک از «نگاه بالا به پایین» منزجر می‌شود و ترجیح می‌دهد نقادی را از خود شروع کند. کابینه‌ای که همدل با ملت است با «مجلسِ برخاسته از ملت» نیز احساس خودی بودن بیشتری خواهد داشت. مجلس تبلور اراده‌ی ملت است. دولتی که تصمیم به همدلی با مردم گرفته کشمکش‌های طبیعی‌اش با مجلس را «با گذشتِ بیشتر از سوی خود» فیصله می‌دهد چون قصد جدی دارد که خود را جای مردم و نمایندگان مردم بگذارد. دولتی که با مردم همدل و هم‌زبان است بر دشمنانِ مردم سختگیرتر از پیش خواهد بود. او با نشستن جای مردم، «بغض و کینه‌ی انقلابی» را که در قلب توده‌ها جریانی پرخروش دارد بیش‌ازپیش حس می‌کند و به همین سبب در کلیشه‌های «یا دیپلمات یا انقلابی» نمی‌ماند و خود را پای میزهای مذاکره «انقلابی‌تر» نشان می‌دهد. اهالی مذاکره در چنین دولتی به مردم سرزمین خود شبیه‌تر می‌شوند. دیپلمات‌هایی که با مردم همدل‌تر شده‌اند قادرند در جای‌جای مذاکرات تصور کنند که مردم ناظر و شاهد گفته‌های آن‌ها و بلکه جای آن‌ها هستند! این ورزه‌ی فکری، نمایندگان صادق ایران در مذاکرات هسته‌ای با دولت‌های ظالم را تقویت می‌کند تا بیش از گذشته «بچه‌های این مردم» و «بچه‌های این انقلاب» به نظر برسند. آیا همدلی «کفایت» می‌کند؟ چند ماه پیش مقام معظم رهبری در اجابت درخواست معاون اول رئیس‌جمهور مبنی بر صدور پیامی خطاب به همایش ملی ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد، متنی مرقوم داشتند که فرازی از آن می‌گوید «نفس اهتمام آقایان به امر مبارزه با فساد را تحسین می‌کنم، ليکن این سمینار و امثال آن بناست چه معجزه‌ای بکند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟ با توجه به شرایط مناسب و امیدبخشی که ازلحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمی‌گیرد که نتیجه را همه به‌طور ملموس مشاهده کنند؟» پرسشی که رهبر معظم انقلاب مطرح می‌کنند پرسش بسیار مهمی است. خصوصاً که هیچ اثری از استفهام انکاری در بیان ایشان نیست و روشن است که عمیقاً به وجود «همدلی و هماهنگی و همفکری» میان مسئولین باور دارند. اما به‌راستی چرا از خاک «همدلی» لزوماً «اقدام قاطع» نمی‌روید؟ به نظر می‌رسد «همدلی و هم‌زبانی» و حتی «همفکری و هماهنگی» همگی شروط «لازم» برای برانگیخته شدن اراده‌ها هستند. اینکه آدمی از حوزه‌ی باورها و احساسات خود عبور کند و وارد حوزه‌ی اراده و عمل شود ظاهراً محتاج لوازمی بیش از «باورمندی» و «احساسِ مساعد» و حتی «تمایل» است. اگر قرار است در سال 94 بر همدلی و هم‌زبانی میان مردم و دولت دامن زده شود باید پیشاپیش بدانیم که این همدلی و هم‌زبانی هنوز فقط شرط لازم برای رخداد اتفاق‌های خوب مورد انتظارمان است. باید متفکران و اهالی اندیشه روی چگونگی نفوذ «همدلی و هم‌زبانی» بر ساحت «اراده و رفتار» نیز مداقه و تأمل کنند. ما نیاز به جهدی نظری روی «موانع تبدیل‌شدن اندیشه به رفتار» هستیم و اگر به این موانع توجه نکنیم چه‌بسا به همدلی و هم‌زبانی که هر دو مرتبط با حوزه‌ی باور هستند هم برسیم اما باز به تغییرات موردنظرمان در حوزه‌ی اراده و رفتار دست پیدا نکنیم و به تعبیر رهبر انقلاب «نتیجه‌ای ملموس» مشاهده نکنیم. 

پيمان قاسمي خادمي -

دانشجوي كارشناسي ارشد حسابداري دانشگاه آزاداسلامي واحد اردبيل-

هشتم ارديبهشت نود و چهار