کد خبر: 523 ۰۵:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۰

یادداشت:

همدلی و هم زبانی از حرف تا عمل

باید به خاطر داشت، همدلی، شعار نیست که بر زبان رانده می شود بلکه شرایطی است که دردها را جاری و مردم را به هم نزدیک می کند.

همدلی و هم زبانی از حرف تا عمل

به گزارش ابصارنیوز، محمد زینالی نوشت:وقتی همدلی و همزبانی میان دو فرد مطرح شود، یقینا، رابطه ی انسانی آنها مورد توجه قرار گرفته است. باید یک سخن بگویند و دلهایشان یک احساس را تجربه کند. اما چگونه ممکن است که دو فرد یک حرف را بزنند و در همان لحظه، از همان سخن، یک احساس را داشته باشند. این امر میان دو فرد امکان کمی دارد، اما نمی توان گفت فاصله زیادی خواهد داشت. شباهتهای قومی، خویشاوندی و محلی باعث می شود سخنان معنای نزدیک به هم و مشترکی داشته باشند و حتی درک مردم از سخنان و دریافت شان از معنی نیز بسیار شبیه هم باشد. اما با بیشتر شدن فاصله ها، می توان گفت اگر همزبانی هم صورت گیرد، همدلی سخت تر خواهد بود. همدلی هنگامی صورت می گیرد که انسان ها خود را به جای دیگری قرار داده و نه چندان که مرسوم است همدیگر را درک کنند. درد و غم هم را بچشند و به فکر قرض ها و غصه های هم باشند. وقتی کسی از شادی داد می کشد، دیگران بی حوصلگی به خرج ندهند و هنگامی که کسی مزه ی غذایی را می چشد، حسادت نکرده و اشتباهاَ به جای او سیر نشوند. آدم ها نگران امانتهایشان نزد دیگری نبودند و همه بیش از چیزی که برای خود می خواهند برای دیگران بخواهند. در واقع همدلی بیش از همذات پنداری و فهم دیگری است و گاه ممکن است در اثر همدلی انسان ها درد دل هم را هم حس کنند.

بدون همزبانی امکان همدلی میسر نیست. اگرچه به قول مولانا، همدلی از همزبانی خوش تر است، اما فراهم شدن همدلی بدون همزبانی میسر نیست، مگر این که انسان ها این شعور را داشته باشند که از حد زبان بگذرند و این غایت انسانیت است.  بسیاری از جنگها بوده اند که میان آدم های همزبان اتفاق افتاده اند و متاسفانه در میان اقوام و خویشان زیادی شکایت و گروکشی وجود داشته است. اگر همدلی بود، خیانت و حسادت نبود و قول و غزل به راه بود و به قول سهراب مردم انار دل همدیگر را می دیدند و به فکر هم بودند. انفاق جای صدقه را می گرفت و احسان جای طلب را پر می کرد. همزبانی باعث می شد همه ی واژه ها به خوبی معنا شوند و مردم از سخن هم نرنجند و هیچ کسی دشنام نثار دیگری نکند. مردم به سخنها و خواسته های هم حق بدهند و  گله و دعوا پیش نیاید. همه همصدا باشند و یک چیز و یک چیز در جامعه گفته شود و آن این که سخن همه مردم به راحتی فهمیده شود. دیگر هر کسی برای حرف زدن سبقت نگیرد و همه به دیگران برای حرف زدن فرصت دهند، انگار که از دل او سخن می گوید.

اما این گونه نیست و گاه برخی افراد به خاطر یک سخنرانی یا مدیریت بر فوتبال با هم دعوایشان می شود و بسیاری از اوقات همه به خاطر گفتن یک حرف با بیان های متفاوت با هم درگیر می شوند و از یک داستان چندین فیلم متفاوت ساخته می شود، یا سخنان یک فرد در چندین تعبیر نقل می شود. اختلاف شکل می گیرد و پراکندگی حاصل می شود. این نتیجه تفاوتها و سلیقه های گوناگون است. گاهی در میان نیروهای سیاسی و اقتصادی، تضاد و تعارض پیش می آید که به این سادگی قابل حل نیست و واقعا هم نیست. اما به هر حال همیشه اشتراکاتی هست و این نیست که همه چیز مردم یک کشور در تضاد باشند. اگر منافع فردی و گروهی در تضاد باشند، منافع عمومی اشتراکاتی دارند که باید گاه از فردیت و گروه گذشت تا بتوان از جزء یه کل رسید. وحدت در عین کثرت، سخت و نامیسر است، اما کثرت خود می تواند یک پیکر از هم جدا ولی «موزون» و هارمونیک داشته باشد. صدای هارمونیک منظم است و مانند شعار های مردمی که صداهای ریز و بم دارند، یک صدای پر تشکیل دهد. آری، صدای پر، همزبانی است.

«مردم» همیشه با صدای پرشان رفته و شعارهایی ناب داده اند و این صدای پر را به گوش فلک رسانده اند و همین صدای پر است که مردم ما را ماندگار ساخته است. هیچ نوای تفرقه افکنی نتوانسته است این صدای پر را بشکند و نوای هرج و مرج به گوش برساند. هارمونی در اوج زیبایی خود، زبانی مشترک ساخته و آن زبانی است که یک صدا فریاد می زند تا در این یکپارچگی خود را بیابد. همین صدای هارمونیک است که می توان گفت «زبان ملت» است و در اوج همزبانی، همدلی هم دارد. «دولت» نیز  صدایی است که از این صدای عمومی شکل گرفته و از معنی همین زبان برخاسته است و باید بتواند همین نوای زندگی را بیان کند، چه اگر نتوانست همصدا با مردم شود، دیگر صدای مردم نیست. لذا دولت باید معنای سخن مردم و آن همدلی برخاسته از فهم این صدای مردم باشد. از این رو این دولت است که سرود همدلی را اجاره کند، چرا که مردم اصل زبان و سخن را گفته و دل هایشان را به هم نزدیک کرده اند. البته همیشه این گونه نیست که مردم در یک صدا بودن، به راستی دل های مشترکی داشته باشند و این دولت است که میتواند از طریق ابزارهای ارتباطی و مشارکتی دل ها را به هم نزدیک کند.

البته فراهم آوردن شرایط همدلی و هم زبانی، البته نه از جنس زبان گویشی، که ترجمان سخن مردم، وظیفه جوانمردانه همه مردم است. اما در این میان، آن دولتی مبرز و والا است که زمینه همدلی را در جامعه فراهم کند و نه زمینه اختلاف و تفرقه را. چرا که تفرقه افکنان، همواره مورد سوء ظن قدرت طلبی هستند و آن چه که می توان به آن امیدوار بود و دل بست، کسی نیست جز آنکه فرصت همدلی و همراهی را فراهم می آورد. اما باید به خاطر داشت، همدلی، شعار نیست که بر زبان راند و شرایطی است که دردها را جاری و مردم را به هم نزدیک می کند. به جای گریه کردن به حال هم، نان به هم میدهند و به جای ترحم، دست هم را بی منت می گیرند تا "دیگری" چونان "خود" روی پای ما بایستد. مردم فرزندان هم را به یک دید می نگرند و به جای پس اندازهای فردی، موجودی جامعه (سرمایه اجتماعی)‌ بالا می رود. رقابت در دوستی و همیاری بالا میرود و دیگر مردم آن کسی نیستند که در گرفتن وام و امکانات دولتی و ملتی از هم سبقت بگیرند، بلکه با رعایت احترام، به همدیگر اولویت قائل میشوند. اما همدلی شکننده است و کینه و بخل و حسد، آفت آن است. درختی است که آبیاری همگان را می طلبد و دستی است که به یاری همه محتاج است.

باید به خاطر داشت، این ملت نیست که صرفا باید با دولت همدلی کند و مردم خواسته ناخواسته مطیع قدرت هستند. لذا این دولت است که بایست همیشه رای خود را از مردم بجوید و در هر کاری به صدای دل مردم توجه داشته باشد، در عین حال باید دقت کرد که صدای هماهنگ دلهای ایرانی را شنید و صدای همه شد. در این صورت خود دولت، نهاد همدلی مردم یک جامعه می شود. وقتی که این گونه شد، دیگر همه ی دلها تبدیل به یک قلب خواهند شد و به رنگ سرخ پرچمی در خواهند آمد که صدایشان به آبادگری و رویش بینجامد.

یادداشت نویس:

محمد زینالی،  کارشناس ارشد جامعه شناسی

انتهای خبر/ج