پربازدیدترین ها

کد خبر: 5304 ۱۹:۳۶ - ۱۳۹۶/۰۶/۳۰

یادداشت؛

اندوهی است که باید بر انسانیت خورد

صحنه ی شادی مردم پارس آباد بعد از تماشای اعدام غم انگیز بود. به این صورت که در پس این شادی می توانستیم غمی را ببینیم که به صورت شادی خود را نشان می داد.

اندوهی است که باید بر انسانیت خورد

به گزارش ابصارخبر، محمد زینالی جامعه شناس اردبیلی در تازه ترین یادداشت خود به بررسی تأثیر و ابعاد مختلف اعدام قاتل آتنا در جامعه پرداخت و نوشت: صحنه ی شادی مردم پارس آباد بعد از تماشای اعدام غم انگیز بود. به این صورت که در پس این شادی می توانستیم غمی را ببینیم که به صورت شادی خود را نشان می داد. و آن نه چنان که تلویزیون محلی در خصوص غم زندگی دختر کوچک، که به خاطر اندوهی است که باید بر انسانیت خورد. انسانیتی که هم و غم خود را در این می بیند که فاجعه را با لذت بشوید و آن چیزی نیست جز فانتزی صحنه ی انتقام عمومی. تماشای چنین صحنه ای و برون فکنی احساساتی که هر یک می توانستند فاجعه ای باشند. فاجعه ای که زندگی روزمره ی جامعه ی مصرفی تولید کرده و چونان آتشی زیر خاکستر در ضمیر مردم نهفته است.

زندگی شهرهای کوچکی که شهر نشده دارای حاشیه هستند، ناشی از مهاجرتی است که به فضای جغرافیایی صورت شهرنشینی بخشیده است. مهاجرانی که به تعبیر ابن خلدون، از بادیه ها به سوی شهر تاخته اند تا مهار بازار آن که خاستگاه درآمدها و رفاه شهری است را به دست بگیرند. در نتیجه آن که پیشتر به عنوان شهری کوچک و مرزی شناخته می شد، روح خود را کشته و به جای دیگری می فرستد. به نظر ابن خلدون، پس از مهاجرت، روح شهرنشینی پیشین، میمیرد و اگر به چالش برنخیزد، یا وابسته ی وضع جدیدی می شود که قرار است جان بگیرد. مگر این که برای رهایی از این شرایط به شهر دیگری مهاجرت کند. شرایطی که طبق نظر هربرت اسپنسر، چندان هم با جامعه ی مدرن یا صنعتی تطابق ندارد.

به نظر اسپنسر، ما دو نوع جامعه داریم، ساده و مرکب که در گذار از سادگی به مرکب نیازمند یک گذار عاطفی بوده و باید از این سختی گذر کند و همچون رشد کودک، گذار بدون تحمل و ریاضت وجود ندارد. قرار است جامعه در جریان این گذار پیچیده تر شده و بروکراسی سازمانی آن ترکیب در هم رفته تری نسبت به حالت قبل داشته باشد، سپس از مرکب به دومین مرتبه ی مرکب و ... پیش رود. اما جامعه ای که نتواند سازمان بندی خود را شکل دهد، به صورت محلاتی در هم رفته و گسسته و بی هنجار در می آید. اسپنسر صورت بندی دیگری از تکامل اجتماعی تحت گذار جامعه جنگجو به جامعه ی صنعتی دارد و در غیاب صنعت می توان گفت که شهری که به تعبیر ماکس شلر انسان رقابت جو را در دل خود پرورش می دهد، طبیعتا به جامعه جنگجو بیشتر شبیه است.

در چنین وضعیتی، انسان ها به جای آن که همه موفق شوند، در گیر و دار رقابت تجاری، اغلب دچار پس روی می شوند و ناتوانی در رقابت موجب احساس کینه ای می شود که به تدریج در ضمیر ناخودآگاه افراد ته نشین می شود. ناکامی هایی که به خاطر ناتوانی شدید ممکن است تولید روحیه های خشنی شود که به نظر اریک فروم ناشی از جبرانی توانایی های فروخفته و هر یک دامگاه آزارگری (سادیسم) و شرّ است. توانایی هایی که اگر محقق می شد، هر انسانی را می توانست فارغ، شاد و موفق نمایان کند یا حداقل مکانیسمی ایجاد می شد که بتواند کینه های ناشی از ناکامی را به صورت سرگرمی و تفریح تخلیه کند. بازارهای شهری برای شکل بخشیدن به خود، با فوران رقابت و احساسات فروخفته ناشی از سرکوب، به تولید انسان هایی ضعیف، ناکام و در پی خالی کردن احساسات فاجعه بار خود می انجامد. آن چه محیط زیست، تجمل، شادیهای کاذب و وضع غیر قابل تحمل ترافیک عیان می کند، بی تأثیر از این حالت نیست.

در چنین شرایطی که انسان ها در اوج ضعف و حرمت نفس هستند، آن چیزی که می تواند آن ها را به واکنش و شادی کاذب فراخواند، تخلیه ای است که با فراخواندن سوژه ی انتقام کینه های فروخفته مردم را از دل شان بیرون کند. چنین شهری میراث دار نفرت ناشی از فروخفتگی طائفه های زنده و کوچگردی است که به دامن خفه کننده خود کشانده است، یا حسرت هایی که سربازان بازارهای شهر به خاطر شکست ها و احساس بی قدرتی مکرر در رقابت های اقتصادی می کشند تا نتوانند به جایگاه انسان والایی که بازارها برایشان نوید می دهد، برسند، عیان می کنند.

اجتماع تماشاگر، چیزی جز همراستایی کینه ها و ترفند بازار برای رهایی خود از کینه های فروخفته مردم نبود. صحنه ای که در منظره ی شوم صبحگاهی به صورت نمایش عیان می شود، فرصت هدایت عقده های لذت جوی اشخاص رقابت جوی بازار به سمت صحنه ی نمایشی است تا با برچسب کنترل اجتماعی از هر گونه خشم و نفرتی که قرار است به ساختارهای بازار و قدرت وارد کنند، خالی شوند. این فرصتی است که بازار می دهد تا سربازانش انتحار و مرگ همراهان خود را از زاویه ی اقدامات احمقانه و نمایشی مسخره از محاکمه ی حماقت تماشا کنند.