به گزارش ابصار نیوز،محمد زینالی در یادداشت خود نوشت:به تعبیری، فقر برترین دشمن انسان است و اگر امروز فقر را به عنوان چهره یک دشمن یا تهدید برای زندگی را بخواهیم تصور کنیم، شبیه بمب یا نارنجکی است که ناگهان از یک طرف اتاق به داخل انداخته می شود و با دیدن آن ممکن است انسان اگر نتوانست بر آن دست انداخته و بیرون بیندازد، ناچار باید از در دیگری بیرون بجهد. آری فقر همان دشمنی است که اگر از یک سوی خانه وارد شود، آن را ویران می کند و تا در خانه است اقدام به ویرانگری می کند.
تنها هنگامی که انسان توانست با شجاعت بر آن غلبه کرده و آن را مهار کند، میتواند از فقر نجات بیاید. اما فقر هم مانند نارنجک یا بمب و هر پدیده خطرناک دیگری دست ساخته بشری است و خود به خود مفهومی ندارد. خداوند متعال انسان را فقیر نیافریده و خود رحمن و رحیم است و نسبت دادن فقر و حتی غنای ما به خداوند، خدشه وارد کردن به این صفت همه گیر و پایدار او است. فقر در جوامع بشری تحت یک سری شرایط انسانی تولید می شود. در شرایطی انسانی مدتها انسان ها برده و فقرای دیگران بودند و زنها در لباس کنیزانی خرید و فروش می شدند و بسیاری از مردم را هیچ حقی بر زندگی خود نبود. در حالی که برخی انسان ها کارشان فرمودن و بزرگی کردن بر دیگران بوده و غنا یا روح اربابی خود را بر آنها تحمیل می کردند.
شرایط تولید فقر از نظر موجودیت انسانی، تابع سه الگوی انسانی است. نخست خود انسان، ساختارها یا قواعد و امیال جامعه ای که در آن زندگی می کند و سوم، جوامع دیگر که امروزه می توان آن را در شرایط بین الملل مشاهده نمود. اما این که فقر چگونه تولید می شود، چیزی نیست جز این که انسان این فقر را چه در سطح فردی و چه اجتماعی و چه جهانی مورد قبول قرار دهد. قبول فقر، همچون تکرار جمله ای که در آن انسان بگوید: «خوب چاره ای نیست من فقیرم دیگه» نیست. بلکه انسان عملا به تکرار فقر و تکرار اعمال فقر اقدام می کند. گذشته از قبول کردن یک سری باورها که ربطی به هیچ کتاب مرجع نداشته، انجام آئینی افعال روزانه نیز انسان را فقیر نگه می دارد. در گذشته اقوام پیشین نیز بردگی و فقر خود را باور کرده بودند و اربابان با پرستاندن بت و نیابت مالهای آنها، آن ها را خرید و فروش هم می کردند و چه بسا یکی از دلائل ارسال رسل قبول ذلیلانه این شرایط در جوامع بوده است. چنان که هم حضرت عیسی مسیح در میان چنین مردمی به رسالت رسید و هم رسول اکرم با اقدامات اساسی خود در سالهای جوانی برای دیدن و حمایت فقرا و در راه ماندگانی که چه بسا امکان داشت تن به بردگی دهند، گام های خود برای رسالت را برداشته بود تا این که در چهل سالی به نبوت رسید.
پیامبران در میان فقرا و حاشیه نشینان جوامع معاصرشان و با آنان بودند تا جهالتی که در تاریخ اربابان به آنان تحمیل شده از میان بردارند. آنان با دستوراتی مفید می خواستند شرایط تولید فقر را از میان بردارند شرایطی که بیشتر به خاطر احاطه داشتن جهل و خرافات بر مغز انسان ها موجب ایجاد فقر و یا به فقر کشانیده شدن انسان ها شده بود. بنابراین یکی از شرایط از میان برداشته شدن فقر افزایش اگاهی انسان ها درباره مسائل زمینه ساز فقر آنان است. یکی دیگر، جامعه است و شرایط نابرابر دسترسی انسان ها به خدمات که قبلا با سنت دانستن تفاوتهای طبقاتی توجیه می شد. امام علی فرموده: هرجا دیدید ثروتی هنگفت جمع شده بدانید که حتما حق مظلومی پایمال شده است. آری جمع شدن مال در دست یک عده از ابنای بشر می تواند موجب فقر عده دیگر شود. همان طور که فقرا و بردگان و ضعفایی که پیامبران آنان را آگاه کرد، جزء این دسته بودند. سومین دلیل، هجوم دیگران و یا به فقر کشاندن کل جامعه است. در این حالت کشمکش بر سر تقسیم غذا و خدمات ناشی از کمبود و فقر در جامعه است. در این حالت باید دست به دست هم داد تا ثروت کل جامعه را بالا برد که لازمه ی آن همدلی و یکرنگی اعضای جامعه است. والا جامعه ای که یکرنگ نباشد، اتحاد در آن سست شده و طبیعتا در برابر فشارهای خارجی سست خواهد شد.
پس همان قدر که استعمارگران و یا به عبارتی دیگر تاجران زیرک کشورهای دیگر جهان مدتها با استثمار ما باعث فقر ما شده اند، به همان اندازه نیز خودمان با زیرکی در میان خودمان به تولید قشر فقیر و غنی کمک کرده ایم. کما این که با ازلی دانستن این اتفاقات فقر و یا ثروت خود را نیز توجیه کرده ایم. سالیان سال عده ای خود را «اشراف زاده» و دیگران خود را «بنده درویش خدا» قلمداد کردند تا این احساس فقر و احساس ثروت در جامعه بقا و تسری یابد. اما این ها همه اش ساخته انسان ها بوده و برای توجیه همین مسائل شعر نیز گفته است: مهیمنی که به گل طلعت و به گل جان داد/ به هر کس هرچه سزا بود حکمتش آن داد، که البته این شعر ناشی از برداشت شاعر بوده و ربطی به تقسیم نعمت نابرابر خدا که با رمز حکمت آن را پوشانیده و یا پذیرفته است، ندارد. چرا که اصلا خدا در روی زمین به توزیع ثروت و یا انتخاب پولداران زیرک برای بهتر زیستن اقدام نکرده است و این شاید ناشی از غفلت و یا رخوت ما درباره وضعیت اجتماعی خودمان بوده است. از این رو همان طور که در پنجاه سال اخیر مشاهده کرده ایم بسیاری از دانشمندان ما پدرانی فقیر داشته اند و با درس خواندن و دانش اندوختن تبدیل به مالکان جدید دانش و قدرت جهان شده و از این ره آورد آن اندیشه های قدیمی ما درباره ازلی بودن فقر و غنا را به هم ریخته اند و این را ثابت کرده اند که خداوند متعال اختیار اداره امورات جزئی انسان را به دست وی نهاده است تا به عنوان خلیفه الله خودشان بر امور خود تصمیم گرفته و عالم را برای زندگی خود بسازند.
اما رفع نابرابری در جامعه علاوه بر از بین رفتن دیدگاه های فردی ما نیازمند کنترل ساختارهای جامعه و یا تغییرات اساسی در ساختارهای جامعه نیز هست. باید گفت بخش اعظمی از ساختارهای تولید فقر در جامعه مربوط به تحولات آموزشی و تغییرات تکنیکی جهان است. امروزه بسیاری از افراد با داشتن مهارت های جدید هنوز در فقر و بیکاری به سر می برند چرا که در کنار رشد سریع آموزش ساختارهای اقتصادی ما رشد و یا تغییر نیافته تا به آنها کار و جای بدهد و ما هنوز دارای بازاری مصرفی و قدیمی هستیم. به نظر می رسد آن گونه قهرمانی در ورطه دانش باید به ساختار بازار نیز انتقال یابد تا بازار با خروج از جنبه سنتی خود به دانش و نیروهای جدید جای بدهد. بدیهی است این گونه تغییرات علاوه بر مدیریت خوب نیازمند مطالعات کافی جامعه شناختی و اقتصادی است که در جوامع ما کمتر مورد اهمیت قرار گرفته اند. اما مرحله سوم که اتحاد جمعی ما و موفقیت جهانی ما است نیز از همین مرحله دوم نشأت میگیرد. باید گفت علت اصلی عقب ماندگی ما در جهان و سلطه پذیری ما ناشی از ضعف ساختارهای اقتصادی ما و اصرار بازارهای سنتی و سلائق مردم برای شیوه های سنتی تجارت است. به نحوی که بسیاری از مردم ما هنوز عشق به معامله مسکن و یا ایجاد مغازه شخصی برای فروش کالا هستند. خوب این گونه تجارت و بازار داشتن موجب فقر شده و در نهایت با این تولید انبوه تجارت فردی ما بسیاری از پولهای خود را به هدر می دهیم. نتیجه چنین فعالیت های سنتی و یا ساده انگارانه در نهایت باعث سلطه بازارهای جهانی بر اقتصاد ما می شود و تبدیل می شویم به کشوری ضعیف. در حالی که همین مردم با پذیرش اقتصاد تولید و روی آوردن به بازارهای دانش بنیان می توانند اتحاد اقتصادی خود را به رخ جهانیان بکشند.
در خاتمه باید نکته ای اساسی متذکر شوم و آن این است که این کار فقط با یک اتحاد جمعی و حرکت عمومی آغاز می شود و رسیدن آن به مقصود زمان طولانی در پی ندارد. به طوری که این اتحاد را دو کشور مسلمان ترکیه و مالزی در سالهای اخیر در مسئله اقتصادی در خود ایجاد کرده و به موفقیت های چشمگیر رسیده اند. در حالی که رشد علمی ایران از انها بالاتر بوده و همت مردم ایرانی نیز به خصوص در دوران معاصر زبانزد همگان بوده است. لذا همین اتحاد اقتصادی و انتقال حرکتهای فردی دانشمندان به بازار خواهد توانست به سرعت این دشمن بشریت که موجب نابودی ایمان میشود را از همان دری که آمده بیرون براند.
یادداشت نویس:محمد زینالی
فارغ التحصیل جامعه شناسی
انتهای یادداشت